دارونما یا placebo یا پلاسیبو عبارت است از داروهایی که هیچ ترکیب شفابخشی ندارند و شما از بی تاثیر بودن آنها اطلاعی ندارید و تصور می کنید که داروی واقعی هستند و وقتی مصرف می کنید به خاطر قدرت تلقین خودتان اثرات شفابخش را در آنها مشاهده می کنید.
آقای هنری مبتلا به سرماخوردگی بود و تب شدیدی هم داشت. او مدتی از داروهای یک جعبه که برچسب قرص سرماخوردگی بر آن بود مصرف کرد و اثرات بهبودی را مطابق انتظار در خود مشاهده کرد. روزی مادرش نیز بیمار شد و جعبه قرص را به او داد ولی مادرش گفت که داخل این جعبه تنها قرص ضد حساسیت است و حوصله نکرده است برچسب آن را تغییر دهد. اگر آن قرص ها داروی سرماخوردگی نبودند پس چه چیزی باعث بهبود هنری شد؟ تلقین او که در اثر انتظار از پاسخ قرص ها به وجود آمده بود….
وقتی داروی جدیدی ساخته می شود هم داروی واقعی به بیماران داده می شود و هم دارونمایی که هیچ خاصیت دارویی ندارد به گروه دیگری از بیماران داده می شود تا ببینند بهبود واقعا در نتیجه دارو بوده یا تلقین. وقتی درصد بهبودی در گروه مصرف کننده دارونما بیشتر شود یعنی آن قرص بی فایده است و فقط تلقین بیماران باعث شفای آنها شده است.
ولی چرا پزشکان به این اثرات تلقینی شگفت انگیز توجه نمی کنند؟ به هر حال صنعت داروسازی علاقه چندانی به از دست دادن رونق خود ندارد و اگر هر کسی قادر به شفای خود باشد آن وقت علم پزشکی تا حد زیادی بی مصرف خواهد ماند و باعث از نان افتادن عده زیادی خواهد شد.
مثالهای موفقیت آمیز دارونما و تلقین در علم پزشکی و داروسازی بسیار است. برای مثال در تحقیقی که در دانشگاه هاروارد (سال ۲۰۰۱) بر تاثیر یکی از قرص های ضدافسردگی صورت گرفت مشخص گشت که این داروها نه تنها بهتر از دارونماها عمل نکرده اند بلکه ۸۰ درصد بهبودی ناشی از مصرف این دارو به خاطر تلقین خود بیماران بوده است.
پلاسیبو یا دارونما می تواند در بهبود عملکرد فیزیکی هم اثر بگذارد. به گروهی از ورزشکاران دارونماهای افزایش استروئید داده شد و پس از چند مدت تمرین همان اثراتی مشاهده شد که با مصرف استروئید واقعی دیده می شود.
بنابراین ذهن ما می تواند بر فیزیولوژی بدن ما شدیدا تاثیرگذار باشد. ولی آیا در حد جایگزین عمل جراحی هم می تواند قدرتمند باشد؟
در آزمایشی که بر ۱۸۰ بیمار مبتلا به آرتروز زانو انجام گشت بیماران به سه دسته تقسیم شدند. در دسته اول جراحی رایج معالجه آرتروز انجام شد. دسته دوم تحت فیزیوتراپی و دسته سوم تحت جراحی مصنوعی قرار گرفتند و فقط مقداری خراش ایجاد شد تا بیمار فکر کند واقعا جراحی شده است. بررسی وضعیت آنها در طی یک سال نشان داد که دو گروه تحت درمان وضعیت بهتری نسبت به کسانی که جراحی مصنوعی شده اند و درمان خاصی روی آنها انجام نشده ندارند و همگی تقریبا در یک وضعیت هستند. بنابراین علم پزشکی نباید قدرت تلقین را دست کم بگیرد و تنها متکی به دارو و جراحی باشد.
به دلیل همین انتظار بیمار از نحوه درمان است که میزان اعتماد بیمار به پزشک در درجه اهمیت بالایی قرار می گیرد. اگر بیمار واقعا معتقد باشد که درمان می شود بهبود می یابد وگرنه در پاره ای از اوقات اثرات چندانی در او مشاهده نمی شود.
بروس لیپتون به عنوان بیولوژیست سلولی تحقیقات و نظرات جالبی را در مورد شفای سلولها در اثر تلقین دارد. او می گوید که مغز ما می تواند عواطفی را تولید کند که به طور مستقیم با محیط و بقای ما ارتباط ندارد ولی می تواند کل سیستم بدن را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین به عنوان خبر خوب، داشتن افکار مثبت و شادمانه باعث افزایش سطح بهبود در بدن ما می شود. ولی مهم این است که این افکار در کدام بخش از ذهن ما قرار گرفته باشد. اگر از ضمیر خودآگاه ما افکار خوب و مثبت برخیزد ولی ناخودآگاه ما در آن موضع واکنش ترس و نگرانی داشته باشد در این صورت به خاطر قدرت بیشتر ضمیرناخودآگاه ما در برنامه خودشفادهی شکست می خوریم. کارهایی مثل مراقبه و هیپنوتراپی می تواند این باورهای ناخودآگاه را عوض کند و به ما در خودشفادهی کمک کند.
به گفته مکلیر، بیولوژیست دانشگاه آکسفورد، سلولها نسبت به پیامهای انرژیکی بهتر از پیامهای شیمیایی پاسخ می دهند. وقتی ما داروی شیمیایی مصرف می کنیم میزان زیادی انرژی صرف واکنش های شیمیایی بین ماده و سلول می شود و انرژی کمی برای انتقال پیام و واکنش به سیگنال باقی می ماند. ولی پیام های انرژی (همانها که ناشی از تلقین هستند) به انرژی داخل سلولها ملحق می شوند و انرژی دیگری در این میان به هدر نمی رود و کارایی آنها را به میزان ۱۰۰% نسبت به دریافت و پاسخ به سیگنالها افزایش می دهد.
بنابراین نوعی جادو در بدن ما رخ می دهد که حتی در روابط بین سلولی نیز اثرگذار است. جادو فقط استفاده از اوراد و گیاهان عجیب نیست بلکه ترکیب تلقین با چیزی که تصور می شود شفابخش است مشابه اکسیر جادویی عمل می کند و شفای درونی ما را رقم می زند.
یه بار مریض شدم و دارو گرفتم اما همش فکر می کردم این دکتره بلد نبوده و..
آخرش یه ماهی مریض موندم تا آخر رفتم پیش یکی دیگه خوب شدم زود!!!