همه ما ممکن است در زندگی کارهایی کرده باشیم که به خاطر آن احساس گناه و خجالت می کنیم. چه وقت این احساس گناه مفید بوده و چه وقت مضر و بیهوده است؟ فرق عذاب وجدان با احساس گناه چیست؟
گاهی انسانها فقط بیهوده خودشان را به خاطر کارهایی که انجام داده یا نداده اند سرزنش می کنند و احساس گناه زیادی دارند. گاهی هم لازم است که برای پی بردن به اشتباهات و جبران خطاهای خود، تا حدی احساس گناه را داشته باشند:
اگر کارهای زیرا را انجام داده اید حق دارید که احساس گناه کنید:
– آسیب عمدی به افراد و جریحه دار کردن احساسات آنها
– نیش کلامی به افرادی که قرار است آنها را حمایت کنید.
– دروغ و فریب افراد
– دزدیدن چیزهایی که نیاز حیاتی به آنها ندارید
– سرزنش و تحقیر افراد به منظور شانه خالی کردن از مسئولیت
در چنین حالاتی باید فورا از شخص معذرت خواهی کرده و سپس به دنبال جبران اشتباه خود باشید. البته نیازی نیست خودتان را خوار کنید. اگر شخص از دسترس شما خارج شده و دیگر او را نمی بینید می توانید به افراد مشابه او کمک کنید و در امور خیریه فعالیت کنید.
اما گاهی پیش می آید که شما به خاطر کاری که انجامش حق شما بوده احساس گناه افراطی پیدا می کنید که در این صورت این احساس گناه، بیجا است و در موارد زیر دیده می شود:
– وقتی که بخواهید زمانی را برای تفریح و شادی خود صرف کنید.
– وقتی به کاری که نمی توانید انجام دهید نه بگویید.
– ابراز صادقانه افکار و احساسات
– لذت بردت از نعمات
– استفاده از مرخصی های سالانه و استعلاجی و درخواست افزایش حقوق
-انتظار از دیگران برای داشتن رفتاری سرشار از احترام
متاسفانه برخی از افراد زیاده از حد از خودشان انتظار دارند و می خواهند بی عیب و با کمال باشند و نقش قهرمان را هم برای بقیه بازی کنند. از تفریحات و استراحت خود می زنند و شدیدا به خودشان فشار می آورند تا بقیه را راضی نگه دارند. در نهایت هم خسته و عصبی و مریض شده و مجبورند از افراد دوری کنند. آنها از اینکه نتوانسته اند به بقیه به طور کامل خدمت کنند ناراحت می شوند ولی بهتر است از ابتدا کاری را قبول نکنند که از انجامش ناتوان هستند تا بعدا احساس شرمندگی و گناه پیدا نکنند. آنها باید درک کنند که مسئول رضایت همگانی نیستند و خودشان هم حق حیات دارند. وقتی خودشان سالم و سرحال باشند و وقت جداگانه ای را برای خودشان بگذارند در این صورت دارای روان سالم تری بوده و به بقیه هم میتوانند کمک کنند.
برخی از افراد با زدن کوچکترین حرفی که به نظرشان پسندیده نباشد فورا عذاب وجدان می گیرند و خودشان را سرزنش می کنند که چرا فلان حرف را زده اند؟ انگار که کف دستشان را بو کرده اند که فلان حرف ممکن است طرف مقابل را ناراحت کند. یک معذرت خواهی ساده از شخص می تواند باعث رفع سوتفاهم شود ولی برای فردی که دچار احساس گناه افراطی می شود عذاب وجدان ممکن است تا روزها ادامه داشته باشد و مدام با یاوآوری ماجرا، تنگی نفس و اضطراب بگیرد و اخم کند و خودش را سرزنش کند.
گاهی اطرافیان ما به دلیل خودخواهی و خودمظلوم بینی، از ما توقعات بیش از حد داشته و مدام ما را به خاطر کارهایی که برایشان نکرده ایم سرزنش می کنند. این حالت ممکن است در بین روابط والدی و فرزندی زیاد مشاهده شود. در این حالت با آنها صحبت کرده و احساسات خود را در میان بگذارید و بدون اینکه انتظار داشته باشید آنها را متقاعد کنید به آنها توضیح دهید که چه مشغولیت هایی دارید و تا حد توان برای آنها وقت گذاشته اید. دیگر لازم است خودتان را برای چیزهایی که خارج از توان و توازن زندگی شماست ملامت کنید.
اول از همه مثل رویارویی با سایر صفات منفی درونی باید دقت کنید که به هیچ وجه احساسات خود را سرکوب نکنید. هر وقت احساس گناه به سراغتان آمد آن را تایید کنید و مثلا بگویید: اه باز هم این احساس چندش آور به سراغم آمد….
کاغذی بر دارید و در آن وقایعی که باعث شده احساس گناه داشته باشید را یادداشت کنید. احساسات خود را درباره آن بنویسید. انرژی های عاطفی سرکوب شده با این کار از شما خارج شده و باعث ناپدید شدن آن حس منفی می شوند.
قدم بعدی اینکه خودتان را به خاطر انجام آن کارها ببخشید و با عشق و محبت با خودتان ارتباط برقرار کنید. شما علامه دهر نیستید و اشتباه از یک انسان عادی است پس بخشش را هم برای چنین مواردی گذاشته اند.
همچنین روی بررسی میزان سخاوت خود کار کنید. آیا کارهایی که برای دیگران انجام می دهید از روی این است که بعدا عذاب وجدان نگیرید یا از ته قلب است؟ فقط آنهایی که از ته قلب هستند سخاوت واقعی هستند. بنابراین فهرستی از کارهایی که دیگران از شما می خواهند انجام دهید تهیه کنید و جلوی
آنها آری یا نه بنویسید. اگر حس کردید فکر کردن به انجام کاری باعث می شود قلبتان بگیرد و احساس شادی نکنید جلوی آن کار نه بنویسید و سراغش نرید. فقط آنهایی که از فکر کردن به آنها احساس عشق و اشتیاق می کنید را انجام دهید. به این شیوه کارهایی که برای دیگران انجام می دهید نه تنها برایتان آزار دهنده و ملال آور نیست بلکه از آنجا که از روی عشق و آزادی انجام داده اید احتمالا تا آخر کار را انجام می دهید و دیگر خود را برای محقق نکردن آن سرزنش نمی کنید.
– در مرحله بعدی درمان احساس گناه، فهرستی از کارهایی که موجب می شود خودتان را به باد انتقاد و سرزنش بگیرید تهیه کنید. نکات مثبت آن را ببینید. مثلا اگر خشم باعث می شود که گاهی از کوره در بروید و حرفهای ناشایست بزنید گاهی هم موجب می شود شهامت شما بالا رفته و در برابر ناعدالتی ها بایستید و از حق خود و دیگران دفاع کنید.