من هیچ وقت مدیتیشن انجام نمی دهم. از کریستال ها و هوروسکوپ هم استفاده نمی کنم. در حالی که رسیدن به خود می تواند شامل استفاده از روغن های حیاتی باشد این کار را با تماشای فیلم های چند ساعته نت فلکیس و خوردن ظرف پری از ذرت بوداده انجام می دهم. در اصل من ارتباط زیادی با معنویات نداشته و خود را فردی معنوی نمی دانم. پس وقتی من فرصت این را پیدا کردم که با یک مدیوم روحی به نام اریکا گابریل ملاقات کنم قصد من از این ارتباط برخوردی مانند یک گزارشگر بود.
قبل از اینکه خواندن زندگی من را شروع کند از او کمی در مورد اینکه چگونه این کار را انجام می دهد پرسیدم. او گفت که از کودکی حضور ارواح را حس می کرده است و حتی قبل از اینکه بداند این چیزها چه مفهومی دارند آنها را درک می کرده است. او گفت چندین روح وجود دارد. ارواح درگذشتگان، ارواح نگهبان و دیگری فرشته ها. برخلاف سایر فال گیرهای دیگر که به خواندن کف دست و یا ته مانده چای و قهوه احتیاج دارند او به چیز فیزیکی برای این کار نیاز نداشت. کار او فقط هماهنگ شدن با ارتعاشات جهان روحی بود. او در جلوی من چند کارت قرار داد و آنها را به من نشان نداد. او گفت که اینها کارت تاروت نیستند و من در حال حاضر از نگهبانان تو می خواهم که پیامی به من بدهند. سپس او شمع هایی روشن کرد تا جو روحانی برای ارواح نگهبان او و من ایجاد شود. برخلاف چیزی که تصور می کنید او اصلا چشمهای خود را نبست و به زبان های عجیب هم حرف نزد و همان طرز گفتگوی سابق خود را حفظ کرد.
او گفت که در کودکی، کسی به تو گفته است که باید سخت کار کنی، کارهای بهتری انجام دهی و هیچ وقت از کار خود خسته نشوی. تو هیچ وقت کافی نیستی. تو این حرف ها را به عنوان صدای درونی پذیرفتی. خب این حرف ها به نظر من کمی کلیشه ای بود چون هر کسی در زندگی خود چنین فردی را می شناسد که این حرف ها را به او گفته باشد. بله من در کار خود دقیق هستم و زحمات زیادی می کشم و دستاوردهای گوناگونی داشته ام.
سپس او در مورد زندگی عشقی من گفت. او گفت که من یک اسم یک بخشی را دریافت می کنم. تو قرار است این مرد با اسم یک بخشی را در شش ماه آینده ملاقات کنی. حالا من از تو می خواهم هر کسی که در گذشته به تو بدی کرده است خاطره او را از خود جدا کنی. اگر لازم است نام همه آنها را یادداشت کن و آتش بزن.
سپس او پیام هایی را از جهان دیگر گفت. پدر بزرگ مادری من…او وقتی که من یک سال داشتم از دنیا رفت. ولی من در کل زندگی ام از او شنیده ام و می دانم که چه قدر مادرم تحت تاثیر او بوده است و مهندس شده است. این مدیوم گفت که روح پدربزرگم می خواهد من مادرم را ببخشم چون اگر در زندگی بیش از حد سخت کوش بوده ام به خاطر نوع پرورش خود مادرم بوده است. او گفت از مادر خود عکس هایی از او راه بخواه. او عکس های قدیمی جالبی از او دارد.
او کارت هایی که از ابتدا چیده بود را برگرداند. یکی از آنها این بود که تو باید به قدرت خلاقانه خود اعتماد کنی و به صورت داستان و یا کارهای خلاقانه دیگر در بیاوری. کارت دیگری در مورد این بود که سعی کن با مشکلات خود با اعتماد به نفس و شهامت رو به رو شوی. سپس او یک سوال مستقیم از من پرسید. او گفت آیا یک حیوان خانگی داری؟ گفتم خیر. او گفت آیا یک حیوان خانگی می خواهی؟ گفتم بله در مورد آن زیاد فکر می کنم. شاید ارواح نگهبان من، تصویری از من به همراه یک حیوان خانگی را به او نشان دادند. مدیوم گفت که بهتر است یک حیوان خانگی و یا چندین گیاه و هر چیزی که دارای حیات است را در خانه نگهداری کنی. این برای تو شفا دهنده است. او درست می گفت. آپارتمان فعلی من خالی از حیات و جوی پر از استرس است.
در آخر او از ارواح برای راهنمایی تشکر کرد و شمع ها را فوت کرد. اگرچه او در مورد من چیزهای عجیبی از آینده نگفت ولی در عوض به من کمک کرد تا به مشکلات فعلی خود نگاه کنم و چیزهایی که من را از پیشرفت باز می دارد را رفع کنم.
چرت پرت