شما چه بخواید در امور ماورایی پیشرفت کنید و چه بخواید در سایر مسائل زندگی مثل درس خوندن و کار و ورزش و … موفقیت بشید باید پشتکار داشته باشید و مسلما یکی از مهلکات بر سر این کار تنبلی هست.
خودم واژه تنبلی رو چندان قبول ندارم و اسم اون رو عدم انگیزش و عشق به کار و یا سردرگمی از نحوه انجام اون میدادم. نفس آدمی طوری هست که اگر به چیزی واقعا علاقه داشته باشه و انگیزه بالایی در انجامش داشته باشه حتی اگر هزاران مانع هم براش پیش بیاد اون کار رو به ثمر میرسونه.
پس اگر حس میکنید در تمرینات معنوی یا کلا امور زندگی تون تنبل شدید یه نگاه دوباره به اونها بندازید. آیا واقعا بهشون علاقه دارید؟ آیا رسیدن به اونها نیازتونه؟ چه قدر بد اونها رو میخواید؟
تنبلی یه نوع هشدار هست از اینکه ضمیر ناخودآگاهتون واقعا به اون چیز کشش نداره و یا حداقل اون برهه از زمان حال انجام فلان چیز رو نداره.
شما اگر مراقبه میخواید بکنید و همش تنبلی میکنید شاید واقعا سالها قبل علاقه تون رو نسبت بهش از دست دادید و فقط از روی عادت دارید در موردش صحبت میکنید. شاید دیگه براتون جذاب نیست و یا اصلا هدفی از انجامش ندارید. دلیل تنبلی ها رو جدی بگیرید. اونها پیامهای زیادی از خستگی و تنفر شما نسبت به یک موضوع دارن. ممکنه قبلا دیدتون نسبت به مراقبه بهتر بوده و فکر میکردید الانه که به قدرت برسید ولی بعد از اینکه دیدید خبری نشده خود به خود ازش زده شدید. این دل زدگی رو شاید خودتونم خبر ندارید و مدام دارید خودتونو مجبور میکنید مراقبه کنید ولی درونتون داره فریاد میزنه که بابا اصلا من مراقبه رو دیگه نمیخوام دست از سرم بردار.
عشق به یک کار خود به خود نیروی لازم برای انجامش رو پدید میاره. در مواردی که عشق نباشه هم استرس باعث انجام موقتی کارها در اسرع وقت میشه. خلاصه خیلی از تصمیمات و انگیزش های ما برای انجام امور مختلف، احساسی هست. تا حس اون کار نیاد انجامش نمیدیم. تا از بی پولی نترسیم حوصله کار کردن نداریم. تا استرس امتحانات نباشه درس نمیخونیم. تا عاشق موسیقی نشیم موسیقی تمرین نمیکنیم.
البته اینها چیز بدی نیست منتها به شرطی که بتونید بهشون جهت بدید. اگر مراقبه رو دوست ندارید و حوصله انجامشم ندارید از خودتون بپرسید چرا دیگه براتون اهمیت نداره؟ با خودتون صادق باشید و جوابهاتون رو یادداشت برداری کنید. مثلا اگر جواب شما این هست که مدیتیشن یک چیز علافی هست فورا تو سر خودتون نزنید که چرا کفر گفتید. بلکه این دیدگاه رو بررسی کنید و ببینید چرا به نظرتون علافیه. مگر قرار بود چه فایده ای داشته باشه که بهش نرسیدید؟ آیا انتظار شما از اون بالا نبوده؟ آیا همون میزان تمرین کافی بوده یا بار جای پیشرفت دارید؟
یا شخصی همه چیز رو تو رویابینی امتحان کرده و دیگه چیزی براش نمونده که انجامش تو رویاها جذاب باشه. پس صبح ها به جای تمرین فقط میگیره میخوابه. پیش خودش فکر میکنه تنبل شده ولی در حقیقت تنها انگیزش رو از دست داده و ضمیر ناخودآگاهش میگه که چی بشه رویابینی کنم؟ رویابینی در مکاتب شرقی هدفمنده و برای این انجام میشه که شخص موقع مردن، آگاه باشه و انتخاب های بهتری انجام بده ولی وقتی ما میام برای تفریح کردن اون رو انجام میدیدم قطعا نتیجش میشه دل زدگی و خسته شدن پس از یک مدت. دیگه چه قدر پرواز کنیم تو خواب؟ مسلما برای آدم تکراری میشه. یه ضرب المثلی هست که میگه کودن ها خسته نمیشن. در واقع آدمهای باهوش زودتر از چیزها خسته میشن چون میفهمن که تهش چیزی نداره مگر اینکه هدف و انگیزش زیادی رو پشتش داشته باشه.
پس خودتون رو مجبور به کاری نکنید و دلیل دل زدگی و تنبلی تونم بررسی کنید.
گاهی به خاطر ترسها و سردرگمی ها آدم سراغ چیزی نمیره و همش ترجیح میده بگیره بخوابه چون نمیدونه با اون چیز چه طوری برخورد کنه. برای مثال فردی رو میشناسم که استرس اجتماعی داشت و ترس از برقراری روابط با انسهای دیگه کاری کرده بود که شب و روز قرص بخوره و بخوابه. خانوادش فکر میکردن دچار تنبلی شده ولی وقتی با هیپنوتراپی درمان شد نه تنها به آغوش جامعه برگشت بلکه کارآفرینی های بزرگی رو هم انجام داد.
پس گاهی تنبلی های ظاهری ممکنه خبر از آشفتگی های روانی عمیق درونی بده. پس اونها رو به عنوان یک هشدار جدی بگیرید. وقتی موانع رو رفع کردید و اشتیاق شدید یا کلا دلیل مهم انجام کاری رو پیدا کردید اون وقت با کمترین تلاش اون چیز رو انجام میدید. حتما اون دلیل نباید چیز خوشایندی باشه. برای مثال خودم در سنین کم زیاد سمت ورزش میرفتم ولی چون هدفی نداشتم ولش میکردم. ولی الان چون کارم طوری هست که باید شب و روز پشت میز بنشینم بنابراین به ورزش نیاز دارم چون اگر انجام ندم مساوی هست با کمر درد و پادرد شدید. پس به خاطر نگرفتن پادرد و کمردرد هم که شده ورزش میکنم و این انگیزه منه.
یا مثلا اگر برای رفتن به سر کار انگیزه ندارید شاید چون نیاز مالی شدید ندارید و یا اینکه کلا کار کردن رو علافی میدونید. ولی اگر چند تا قسط داشته باشید و یا کلا کار کردن رو نوعی کسب مهارت برای راه انداختن بیزینس شخصی تون در آینده ببینید و احساس استقلال باهاش بکنید اون وقت کار کردن براتون جذاب میشه و دیگه تنبلی معنا نداره. پس به جای جنگیدن با تنبلی، بیاید انگیزه ها رو مجددا چک کنید.
سلام ممنون که هستین .من دوماهی میشه ذو یا بینی وتمرینات تمرکز و باز کردن چاکراها رو انجام میدم وهدفم پرواز روح بوده فعلا موفق نشدم ولی پیشرفت خوبی داشتم ولی متاسفانه سه چهار روزه موقع تمرکز همش احساس میکنم یه موشی میاد سراغم تو صورتم رو بدنم به هرحال تمرکزم رو بهم می ریزه ومجدد کارم زو شروع میکنم البته سعی میکنم بهش توجه نکنم ولی گاهی بیشر میاد گاهی کمتر در ضمن بگم موش از جمله حیواناتی هست که من بشدت ازش متنفرم ونمی دونم این حیوان چطوری این ایام برای من تداعی میشه لطف می کنید یه… بیشتر »
سلام. اوایل حس بالا رفتن مورچه و موش و … به خاطر عادت نداشتن به غلیان انرژی وجود داره و کم کم از بین میره.
مرسی عزیزم. راهنمایی شما واقعا مفیده
سلام با هیپنوتیزم میشه تنبلیو درمان کرد و ارادرو بیشتر کرد؟
با سلام.
اگر مشکل، انگیزشی باشد بله. ولی اگر به خاطر افسردگی شدید و یا ضعف جسمانی باشد باید به دکتر مراجعه شود.
موفق باشید