مغز ما در هر لحظه از زندگی در بمباران افکار و تخیلات گوناگون است. حتی هنگام خواب هم مغز ما مشغول است و این بار به جای فکر، رویا می سازد. قسمتی از این افکار و رویاها از ذهن خود ما منشا نمی گیرند و می توانند الهامات موجودات دیگر، خود برتر و راهنمایان ما باشند. در حالی که شب و روز غرق در تصورات و افکار هستیم چگونه الهامات سازنده ای که از طرف راهنماها و خود برتر به ذهن ما می رسد را تشخیص دهیم؟
این کار در ابتدا کمی سخت است. البته حالت های خود به خودی آن را در مواقعی که سختی های غیرمنتظره در سر راه ما سبز شده اند را تجربه کرده ایم مثل رسیدن یک راه حل تازه به ذهن که هیچ وقت فکرش را هم نکرده بودیم. این راه حل چنان به ما آرامش و قاطعیت می دهد که می توانیم با خیال راحت آن را اجرا کنیم.
در پست فرق ترس و پیام های شهودی هم به این موضوع اشاره شده.
روشی در اینجا معرفی می شود تا با خود برتر و راهنمایان خود ارتباط ذهنی برقرار کنید و به نحوی پیام را دریافت کنید که با تصورات ذهنی، کمتر مخلوط شود. البته باید از قبل نیت کنید که تنها با موجودات مثبت رابطه برقرار کنید و شیاطین پیام های خود را در طی این تمرین به ذهن شما منتقل نکنند.
اگر قبلا تمریناتی در زمینه چشم سوم داشته اید این تمرین برای شما خیلی راحت تر است. البته قرار نیست تصویر واضحی از آنها بخواهید بلکه در حد دریافت همان تصاویر هیپنوگوگیک باشد هم خوب است. یعنی تصویر ذهنی که خودتان عمدا آن را با فکر کردن ایجاد نکرده اید وخود به خود به ذهن شما آمده است و ممکن است در کمتر از یک ثانیه هم ناپدید شود.
اگر این تمرین را در هنگام رفتن به خواب انجام دهید ممکن است با تصاویر هیپنوگوگیک که از ضمیر ناخودآگاه بر می خیزد اشتباه گرفته شود. پس تمرین را در بیداری کامل و یا خلسه سبک و پس از کمی توجه به چشم سوم انجام دهید.
ابتدا از منبع مورد نظر خود بخواهید با شما ارتباط ذهنی برقرار کرده و به سوالاتتان پاسخ دهد.
پس از آنکه ذهن خود را آرام کردید و ترجیحا در حالت خلسه سبکی قرار گرفتید سوالی بپرسید. مثلا بگویید ای فلانی به من یک فکر تصادفی را نشان بده. سپس منتظر بمانید تا تصویری در پشت پلک بسته شما به صورت تصادفی و بدون آنکه فکری در مورد آن کرده باشید ایجاد شود. نیاز نیست تصویر واضح باشد. اگر حالت فکر دارد هم خوب است.
سپس از او بخواهید مهمترین هدف زندگی شما را نشان دهد. بیشتر منتظر بمانید تا تصویر معنا داری در ذهن شما نقش ببندد. این مراحل را آن قدر تکرار کنید تا خیلی سریع و واضح جواب هایی دریافت کنید.
اگر از خود برتر سوال پرسیده باشید معمولا اطلاعات خود را از ضمیر ناخودآگاه می گیرد و چندان به درد غیب گویی نمی خورد. بنابراین می توانید با راهنمایان روحی خود ارتباط برقرار کرده و سوالاتی را در مورد چیزهایی که نمی دانید بپرسید. مثلا سوال کنید فلان دوست من الان در چه وضعیتی است؟ ممکن است تصویر تصادف ماشین به ذهن شما بیاید. بعدا برای اینکه بفهمید این ماجرا واقعا اتفاق افتاده یا خیر به دوست خود در مورد اینکه آیا برای ماشینش اتفاقی افتاده بگویید. اگر تصدیق کرد که تصادف کرده یعنی شما توانسته اید نوعی مهارت مدیومی را در خود داشته و تقویت کنید در غیر این صورت به تمرین بیشتری نیاز دارید.