اگر به بیشتر مقالات و کتاب های مثبت اندیشی و قانون جذب مراجعه کنید در آنها گفته شده است که برای رسیدن به نتیجه دلخواه مثل موفقیت در امتحانات، ورزش، بهبود روابط، پیشرفت شغلی و … لازم است طوری تصویر سازی ذهنی کنید که انگار به آنها رسیده اید. در واقع این طور به نظر می رسد که هر چه قدر بیشتر در مورد یک چیز خیال پردازی کنید در نهایت به همان هم می رسید.
این دیدگاه همواره مورد سوال و بحث بوده است. شاید روش فوق برای برخی شرایط و برای دفعات محدودی جواب دهنده باشد ولی این اصل در مورد همه افراد و همه اهداف صدق نمی کند.
مطالعه علمی که در سال ۲۰۱۱ در مجله روانشناسی اجتماعی تجربی به چاپ رسید نشان داد که گاهی تصویرسازی ذهنی برای رسیدن به موفقیت نه تنها موثر نیست بلکه می تواند موجب شکست شود.
محققان دریافتند که درگیر خیالبافی ها و تصویرسازی های ذهنی مثبت شدن می تواند انرژی شما را برای قدم برداشتن واقعی در راه رسیدن به هدف تحلیل ببرد در حالی که اگر تصویرسازی خنثی یا منفی صورت می گرفت شاید نتیجه بهتری حاصل می شد. البته این حالت با تلقین انجام یک کار تفاوت دارد و اگر قرار است تصویرسازی ذهنی مثبت هم انجام شود باید به نوعی باشد که شما را در حال تلاش و بهبود روزانه نشان دهد و نه رسیدن کامل به یک هدف و جشن و سرور ذهنی برای اتمام آن.
بر اساس این مطالعه، چه چیز دیگری می تواند باعث ایجاد انگیزه کند تا به موفقیت برسیم؟ محققان به این پی برده اند که داشتن توقع می تواند بهتر از تخیل به رسیدن به اهداف و پیروزی کمک کند. این دانشمندان افرادی را مورد مطالعه قرار دادند که در حال پیدا کردن شغل جدید، امتحان دادن، داشتن عمل جراحی و پیدا کردن شریک زندگی بودند. از یک طرف میزان تصویرسازی ذهنی و خیالبافی مثبت این افراد و از طرف دیگر میزان داشتن توقع نتیجه مثبت در آنها اندازه گیری شد.
چه فرقی بین تصویرسازی ذهنی و توقع وجود دارد؟ تصویرسازی مثبت در واقع خیالبافی یک شرایط ایده آل است حتی اگر شرایط رسیدن به آن را نداشته باشیم ولی توقع بر اساس تجارب قبلی انسان است و به واقعیت نزدیک تر است.
نتیجه مطالعه چه شد؟ نتیجه این شد که افرادی که از روش تصویرسازی ذهنی استفاده کرده بودند نتیجه ای بدتر از انتظار خود دریافت کردند مگر اینکه واقعا شرایط رسیدن به آن چیز را از قبل به صورت واقع بینانه داشته اند. ولی افرادی که تنها توقع مثبت داشتند نتیجه بهتری در رسیدن به اهداف مختلف مثل کسب نمره قبولی در امتحانات، پیدا کردن شریک زندگی، بهبودی در اثر عمل جراحی، پیدا کردن شغل و … در طی هفته ها تا سالها بعد از آزمایش کسب کرده اند.
بنابراین تصویرسازی های ذهنی دور از واقعیت و فضایی نمی تواند انسان را به اهداف خود برساند و حتی سبب کاهش انرژی و تلاش او می شود. درست است که شبیه، شبیه را جذب می کند ولی شباهت نباید فقط در سطح افکار باشد بلکه باید پیش زمینه های رسیدن به آن هدف نیز فراهم بوده و نحوه تصویرسازی بیشتری بر روی تمرین و تلاش مفید و بهبود روزانه در کنار فعالیت های واقعی و هدفمندانه روزانه باشد و نه خیالبافی کسب نتیجه مثبت نهایی. افرادی که واقع بین هستند می توانند به قدرت توقع خود اعتماد کنند. آیا تجارب قبلی آنها نشان دهنده این است که به نتیجه مثبت می رسند و یا دائما شکست می خورند؟ اگر جواب منفی است باید علت شکست را ریشه یابی کنند و راه حل جدی برای خودسازی و یا هموار کردن شرایط پیدا کنند.
سلام
با این نظر کاملا مخالفم.من خود در چند مورد از اهداف اصلیم تصویرسازی میکردم البته حالت ارتعاش و احساس نیز توامان با تصویر سازی وجود داشت و اینها باعث میشد من مثلا برای مطالعه ای که در آزمونی مهم داشتم انگیزه و علاقه ای بسیار زیاد پیدا کنم.طوری که روزی شانزده ساعت درس میخوندم ولی خسته نمیشدم و فهم و یادگیری منو چندبرابر کرده بود ونهایتا بین سی هزار شرکت کننده رتبه ای دو رقمی کسب کردم.چنین مقاله ای منو متعجب کرد.
با سلام.
بله تصویرسازی انجام یک کار می تواند زمینه ای برای تشویق بیشتر انسان شود ولی اگر فردی خیلی در آن غرق شود به گونه ای که تلاش را فراموش کند در این صورت تصویرسازی جای خود را به خیال بافی پوچ داده است.
موفق باشید