تجربه ماورایی – شیاطین یا اجنه (نوشته رها)

باسلام،من حدودا ده سال پیش بعد از اینکه مشکلی برام پیش اومده بود وتوسل کرده بودم به چهارده معصوم ونتیجه ای نگرفته بودم شبی که ایت الله بهجت فوت کردن به ایشون گفتم شما در موقع زنده بودنتون ایمان وروحتون قوی بود ومشکل مردم رو حل میکردید پس میتونید بعد از مردنتون هم مشکل من رو حل کنید(قبل از اون باید بگم من حضرت زهرارو خیلی دوست داشتم ومی خواستم ایشون رودر خواب ببینم)همون شب من در تختی که به دیوار چسبیده بود دراز کشیده بودم همینطوری اسم حضرت زهرارو روی دیوار نوشتم بعددیدم انگار کسی دست من رو روی دیوار میکشیدواسم زهرا رو با دست من روی دیوار نوشت بعد نوشت علی را دوست داشته باش باتعجب زیاد بلند شدم چراغ رو روشن کردم وروی دیوار نوشتم، تو کی هستی؟ نوشت :ایت الله بهجت .من ،هم خوشحال بودم هم خیلی متعجب. از گذشته وآینده ازش سوال میپرسیدم طوری بود که بعد از اون حتی تو ذهنم صداش رو میشنیدم وباهاش حرف میزدم و لازم نبوددیگه روی دیوار بنویسم وهمچنین ذهن منو میخوند و جواب سوالیکه تو ذهنم بود رومیداد اون حتی میگفت میتونم با حضرت زهرا هم صحبت کنم .من حتی فکر میکردم که با حضرت زهراهم دارم صحبت میکنم .گاهی منو به گمراهی میکشوند وحرفهای بیربط میزد وگاهی به من میگفت فلان اتفاق برات می افته وگاهی نصیحتم میکرد مثلا میگفت غیبت نکن ،فلا ن سوره از قران رو بخوون .وقتی حرفهای بیربط میزدبا خوم میگفتم حتما جنها نمیزارن من با ایت الله بهجت یا حضرت زهراحرف بزنم حتی وقتی قران میخوندم بصورت لحن وصوت عربی طوریکه صدای خودم نبودمیخوندم حتی صدای اون وقتی بامن حرف میزد بعضی مواقع از طریق دهانم خارج میشد تااینکه بعد از دو هفته که خواب وخوراکم رو از دست داده بودم باتوصیه یه روحانی سوره جن رو خوندم دیگه مطمعن شده بودم ایت الله بهجت وحضرت زهرا نیستن واجنه یا شیاطین دارن منو اذیت میکنن دیگه کمتر صداشونو میشنیدم یعنی میشنیدم ،ولی دیگه توجهی نمیکردم .تاچند سال بعد که رفتم کربلا دراونجا باز مشکلی برام پیش اومد وشیاطین واجنه فرصت رو مغتنم شمرده وباز اومدن سراغم باخودم گفتم اجنه دیگه تو کربلا نمیتونن به من اسیب بزنن وحتما اعمه هستن که من باهاشون دارم حرف میزنم بااین خیال دوسه ماه درگیر شیاطین ویا اجنه بودم واز حالت عادی خارج شده بودم حتی اگه حرف گمراه کننده ای میزدن میگفتم این جن یاشیطانه که داره ادای اعمه مخصوصا حضرت زهراوامام زمان رو در میاره وبه جای اونا بامن حرف میزنه ونمیزاره من با اونا حرف بزنم .بعد از اون باکمک خدا واعمه تقریبا به حالت عادی برگشتم وفهمیدم چهارده معصوم بامنی که فرد عادی وپر گناه هستم اینطوری صحبت نمیکنن .حالاهم بعضی وقتها که با اعمه درد دل میکنم وسط حرفام میان وحرفهای گمراه کننده ای میزنن که من دیگه توجهی نمیکنم .تواین سالها کسی حرفهای منو باور نکرد وهمه گفتن توهمی شده ام که این باعث رنجش خاطر من شد با اینکه همه میدونن که تو قران سوره ای به نام جن هست وشیطان هم قسم خورده که هر کاری برای گمراه کردن ما بکنه. درضمن شاید شمایی که دارین این نوشته رومیخونید، بخواهیدبرای یه بار هم امتحان کنید وبا دستتون روی دیوار چیزی بنویسید که با اونا ارتباط برقرار کنید ولی به نظر من این کارو نکنید چون ممکنه مثل من درگیرشوید .لطفا منو راهنمایی کنید که ایا اجنه توانایی اذیت کردن به این شیوه را دارن یا شیاطین بودن که باعث گمراهی من شدن (خدایا همه مارو ازشر شیاطین واجنه حفظ کنه به برکت نام حضرت زهرا)

نویسنده: رها