قالب وردپرس قالب وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس آموزش وردپرس
دعا نفرت، مدیتیشن دو قلب، نفرت
تمرین دعا برای کسی که از او متنفر هستیم
دی ۸, ۱۴۰۲
چگونه با ارواح داخل خانه دوست باشید
دی ۱۱, ۱۴۰۲

تجربه ماورایی – جن سبز رنگ (نوشته آرمین)

تجربه ماورا

من از بچگیهام مشکل خواب داشتم. همیشه از جن می ترسیدم و فکر می کردم که شب ها جن ها می آیند و من را اذیت می کنند. یک شب، مثل همیشه، خوابم نمی برد. داشتم توی تختم غلت می زدم که این کار همیشکی من شبها بود. آن شب حتی حوصله گوشی بازی نداشتم. ناگهان، احساس کردم که بدنم فلج شد. نمی توانستم تکان بخورم. چشمانم را باز کردم، اما هیچ چیز نمی دیدم. فقط سیاهی بود. در آن لحظه، احساس کردم که یک موجودی کنارم نشسته است. موجود سبز رنگ بود و چشمان قرمزی داشت. حس کردم که این موجود با من حرف می زند، اما اصلا نمی فهمیدم که چه می گوید. فقط صدایش را می شنیدم. موجود شروع کرد به خندیدن. خندیدنش خیلی ترسناک بود. حس کردم که می خواهد مرا بترساند. من از ترس می لرزیدم. نمی دانستم چه کار کنم. فقط چشمانم را بسته بودم و دعا می کردم که این اتفاق تمام شود. ناگهان، احساس کردم که بدنم آزاد شد. چشمانم را باز کردم و دیدم که موجود سبز رنگ ناپدید شده است. من از تختم بلند شدم و به اطراف نگاه کردم. هیچ کس نبود. فقط من تنها بودم. من از آن شب به بعد، همیشه قبل از خواب دعا می کنم و از خدا می خواهم که از من محافظت کند. در اتاق را هم باز می گذارم تا نترسم. چند روز بعد، من داشتم با یکی از دوستانم صحبت می کردم. به او گفتم که آن شب چه اتفاقی افتاده است. او گفت که شاید من دچار فلج عضلات شده باشم. من با حرف دوستم موافق بودم. فکر می کردم که شاید همان بوده و چیزی نیست. اما هنوز هم نمی توانستم آن موجود سبز رنگ را فراموش کنم.

همچنین بخوانید:   تجربه ماورایی - روح در سوله (نوشته رضا)

 

 

مقالات مرتبط

طوفان
طوفان
نویسنده سایت
اشتراک
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
قدیمی ترین
جدیدترین
Inline Feedbacks
View all comments
رفتن به نوار ابزار