تقریبا ۹ سالی میشه که دارم در مورد علوم ماورایی تحقیق میکنم و تمریناتم رو شروع کردم از اون اوایل با یکی از دوستام مشغول بودیم هرچند که اون اصرار داشت زود تمریناتی رو شروع کنیم و مدیتیشن انجام بدیم اما من دائم پا فشاری میکردم و میگفتم که اطلاعتمون کافی نیست و بهتره بیشتر تحقیق کنیم تا اگر اتفاق ناگواری افتاد بتونیم باهاش مقابله کنیم خلاصه حدود دوسالی تحقیق کردیم و کلی کتاب و اطلاعات جمع کردیم کتاب های زیادی از اساتید بزرگ غربی نیز ترجمه کردیم و بعدش تمریناتمون رو شروع کردیم من بیشتر دنبال شناخت خودم بودم میخواستم بدونم واقعا یک انسان چه قدرت هایی داره ایا میتونم بیشتر از چیزی باشم که الان هستم ولی دوستم بیشتر دنبال معجزه احضار بود و فکر میکرد هرچقدر بیشتر به خودش فشار بیاره و تمرینات بیشتری رو انجام بده میتونه زود تر به نتیجه برسه من دائم بهش میگفتم داره دیگه خیلی خودش رو اذیت میکنه ولی گوش شناویی نبود چند ماهی به همین روال گذشت یه صبح اومد در خونمون و گفت که مشکلی براش پیش اومده ناخن های پاش سیاه ه شده بود من حدس زدم که ممکنه مال بیداری زودرس کندالینی باشه سریعا به دکتر بردیمش و خوشبختانه تونستیم از راه پزشکی رفعش کنیم ولی چنان ترسی از اون علائم برداشت که دیگه دست از تمریناتش برداشت و منم دیگه اصراری نکردم خوشبختانه ولی من تونستم پیشرفت های چشمگیری بکنم هدفم از نوشتن این مطلب این بود که بگم واقعا انجام تمرینات شدید و اذیت کردن خود فقد باعث میشه که اسیب ببینید و بهتره همیشه از راه اصولی انجامش بدید و شاید بگید چرا اسم این تجربه رو گذاشتم بزرگ ترین اشتباه چون که بزرگ ترین اشتباه من این بود که به دوستم اجازه دادم اونم وارد علوم ماورایی بشه شاید بهتر باشه بعضی دانش و علوم هیچ کس یاد نگیره تا ازش برای اسیب به خودش و مردم استفاده نکنه. با تشکر از شما خواننده گرامی که تجربه منو خوندید و وقت گذاشتید
کیا خوب که تو تونستی .
ولی باید می دونستند که ماورایی شدن هم سنی داره و نباید از کودکی شروع بشه فقط مراقبه یا مدیتیشن.
دوسته فکر کنم خیلی درگیر این چیز ها شد و یادش رفته که باید از تمرین لذت برد و با صبر حوصله و برنامه ریزی رفت جلو.
به هر حال جالب بود .