ضرب المثلی از سامرست موام وجود دارد که می گوید: “یک چیز احمقانه، احمقانه است حتی اگر پنجاه میلیون نفر هم آن را بگویند”. ولی چرا با وجود اینکه می دانیم کاری احمقانه است باز هم آن را انجام می دهیم؟ یکی از دلایل آن حالت تایید اجتماعی است. یعنی هنگامی که چند نفر یک کار را حتی اگر اشتباه باشد انجام دهند ما هم تمایل پیدا می کنیم آن کار را تکرار کنیم.
مثلا اگر به یک مهمانی رویم و همه کسانی که دم در سالن هستند یک مرتبه به کفشهای خود توجه کنند و آن را تمیز کنند شما هم خود به خود به کفشهای خود حساس می شوید و دستی به آن می کشید. یا اگر در خیابان راه بروید و ببینید جمعی به سمت بالا نگاه می کند شما هم در کنار آنها می ایستید و به بالا نگاه می کنید چون حدس می زنید احتمالا خبری باشد. اگر چند نفر از یک غذای بی مزه تعریف کنند به خاطر حالت تایید اجتماعی، نظر شما هم به غذا عوض شده و تصور می کنید واقعا غذای خوشمزه ای بوده است. ولی اگر چند نفر از یک محصول خیلی عالی هم بدگویی کنند خود به خود روی شما هم اثر گذاشته و بدون آنکه حتی محصول را امتحان کنید دست رد به آن می زنید.
اگر در جلوی یک مغازه همه صف ببندند و از آن خرید کنند شما هم به داخل صف می روید و تصور میکنید به خاطر تایید اجتماعی که در مورد کیفیت عالی محصولات آن مغازه صورت گرفته حتما اجناس مرغوبی به فروش می رسد. البته این سیاست ممکن است گاهی نتایج مثبتی دهد. برای مثال اگر شما به یک شهر غریبه بروید و ندانید اجناس کدام مغازه خوب است احتمالا سراغ مغازه شلوغ تر می روید چون حدس می زنید حتما دلیلی دارد که این همه آدم به این مغازه به خصوص هجوم آورده اند. در این صورت تایید اجتماعی آن چیز کافی است تا زودتر و بهتر تصمیم بگیریم.
اما تایید اجتماعی می تواند نتایج ویران گر هم داشته باشد. برای مثال در برخی سخنرانی های آشوب گرایانه، سخنران از افراد می پرسد آیا آماده اند به فلان نقطه حمله کرده و انتقام فلان چیز را بگیرند و جانشان را هم در این راه فدا کنند؟ همه هم یک صدا جواب بله می گویند ولی اگر این سوال را به صورت انفرادی از آنها می پرسیدید هیچ وقت این کار احمقانه را انجام نمی دادند و تنها حالت تایید اجتماعی باعث شده است که به سمت انجام واقعی آن کار ابلهانه تشویق شوند.
در آزمایشی جالب، از فردی خواسته شده بود که به یک نوار ضبط شده گوش دهد و اسامی را به خاطر سپارد. سپس در انتها باید سوالاتی را در مورد نامهایی که گفته شده بود جواب می داد چند نفر دیگر را هم وارد اتاق کردند و به آنها در خفا گفته شده بود که یک نام اشتباه را مشترکا در جواب سوال بگویند. وقتی از فرد اولی پرسیده شده که نام مورد نظر چه بود با اینکه جواب خیلی ساده بود ولی نامی را گفت که آن چند نفر گفته بودند و هر چند اشتباه بود ولی تایید اجتماعی باعث شده بود که او به خودش شک کند و تصور کند که آنها درست می گویند. بنابراین بسیاری از جواب های خود را غلط جواب می داد چون می خواست شبیه جواب اکثریت باشد.
حالا شما تصور کنید که چه میزان از رسم و رسومات و باورهای یک جامعه تحت تاثیر تایید اجتماعی موضوعات غلط قرار گرفته است؟ بسیاری از ما حتی فکر هم نمی کنیم که مبادا فلان کار از پایه اشتباه باشد.
در فیلم های کمدی معمولا در لحظاتی که انتظار می رود صحنه خنده دار باشد صدای از پیش ضبط شده خنده می گذارند تا بیننده را وادار به خندیدن کنند. اینکه یک فیلم کمدی را دسته جمعی نگاه کنید و همه بخندند بسیار بیشتر از حالتی که تنهایی آن دا نگاه کنید اثرگذار است. برعکس اگر همه جمع حاضر به طنزترین کارهای موجود در فیلم نخندند، شما هم میل کمتری برای خندیدن دارید و حتی حس می کنید چه قدر آن صحنه لوس و یخ است.
از تایید اجتماعی در کمپین های تبلیغاتی هم استفاده می شود. برای مثال از افراد معمولی می خواهند که همگی نام یک برند خاص را بگویند و از آن تعریف کنند تا بقیه هم ترغیب شوند آن محصول را خریداری کنند. عناوینی مثل پرفروش ترین و پربازدیدترین هم در این صنعت، زیاد به گوش می رسد و انگار هر چه تعداد تمایل افراد نسبت به یک چیز بیشتر باشد یعنی آن چیز بهتر است در حالی که شاید فقط ارزان تر باشد و مردم مجبور شوند به خاطر گرانی محصولات بهتر، به محصول ارزان هجوم بیاورند ولی این دلیلی برتری آن چیز نمی شود. بنابراین از تایید اجتماعی می توان به صورت جهت دار و منفعت طلبانه استفاده کرد تا افراد بیشتری را به سمت خود جذب کرد.
عرض سلام و ادب
چگونه می توان یک مساله رو جوری کار کرد که به تایید اجتماعی برسد
با سلام. معمولا این کار با تبلیغات و یا همراه کردن آن با مسائل شبه علمی به منظور قانع کردن منطق افراد صورت می گیرد.