درسته که توی طول حیات خودمون ممکنه عکس العمل کارهای قبلی خودمون رو یه روزی مشاهده می کنیم ولی این طور نیست که اگه هر اتفاق تلخی برامون رخ داد فکر کنیم حتما آدم بدی بودیم و کار اشتباهی کردیم که مستحق رسیدن به نتیجه دردناک باشیم.
چند سال پیش، مراسم ختم یکی از آشناهامون بود. متاسفانه فرد متوفی به خاطر سرطان از دنیا رفت. یکی از افراد حاضر توی مراسم ختم که به ظاهر ناراحت بود بعدا با خوشحالی تعریف کرد که متوفی، حقش بود اون طور بمیره چون آدم بی خودی بود! بهش گفتم مگه تو از نحوه مردن خودت خبر داری؟ مگه اصلا شیوه مرگ افراد، ربطی به خوب یا بد بودن اونا داره؟ خیلی از اولیای الهی به طور ظالمانه به طرز خیلی بدتری کشته شدن. از اون طرف، جنایت کارا و دیکتاتورهای بزرگ تاریخی هم بودن که با کمال آرامش، مردن. افرادی هستن که مرتکب خطاها و گناهان بزرگی نشدن ولی زندگی سخت و فقیرانه ای دارن ولی یه عده با کلاه برداری و خوردن حق بقیه، رفاه چند نسل خودشون رو تامین می کنن.
سختی هایی که افراد توی زندگی شون تحمل می کنن به خاطر این نیست که حتما کار خطایی کردن که مستحق اون طور زندگی کردن هستن. گاهی اوقات انسان ها محکوم به پذیرفتن شرایط بیرونی مثل فقر خانوادگی، اوضاع نابسامان اجتماعی و نبود عدالت جمعی هستن. میلیون ها نفر توی جهان به خاطر تبعیض نژادی و جنسیتی (چیزهایی که خودشون نقشی تو انتخابش نداشتن) مورد ظلم قرار دارن و کرامت انسانی اونا زیر پا گرفته می شه. چه نسل هایی که مجبور شدن مبارزات طولانی مدت کنن تا حق ابتدایی خودشون رو دریافت کنن (مثل مبارزه با برده داری سیاه پوستان). افراد زیادی از این نسل ها متحمل زندگی حقیرانه بودند و هنوز هم مورد ظلم قرار می گیرن. آیا می شه گفت این مشقت ها به خاطر کارمای اعمال اونا هست؟ متاسفانه از لفظ کارما سوء استفاده های زیادی می شه و به جای اینکه به بعد سازنده معنوی این عبارت توجه بشه وسیله ای شده برای تحقیر افرادی که سختی های زندگی اونا خارج از کنترل خودشون بوده. مثلا توی هند، بعضی ها واقعا پذیرفتن فقر و بیچارگی فعلی اونا به خاطر کارمای زندگی گذشته هست و لایق مشقت و بدبختی هستن. این خودتحقیری بی اساس، مانع از فکر پیشرفت می شه و اختلافات طبقاتی شدیدی رو به وجود میاره.
ما انسان ها اراده آزاد داریم ولی گاهی اوقات گرفتار شرایط بدی می شیم که ممکنه در نتیجه جهل، انتخاب های غلط، نداشتن مشاور خوب، مشکلات روحی روانی و محدودیت های خانوادگی و اجتماعی باشه و وارد مسیرهایی بشیم که جبران اون خیلی سخت بشه. وقتی کارما رو به معنی جبر برای پذیرفتن این عواقب بدونیم و فکر کنیم کار تمومه، هر نوع تلاشی رو بی فایده می بینیم و دچار عذاب وجدان، گناه، افسردگی و عدم تمایل به تغییر می شیم. اگه کارما این طوری عمل می کرد توبه و جلوگیری از اشتباهات معنی نداشت و هر کس باید تا ته تاوان کارهای خودش رو پس می داد تا فرصت این رو پیدا می کرد که دوباره بتونه کاری شروع کنه. در حالی که چنین نیست. از دیدگاه مذهبی هم این دنیا اصلا محلی نیست که هر کس تاوان گناهانش رو ببینه چون در اون صورت آخرت معنی نداشت.
افرادی که فکر می کنن اگه کسی فرزند خودش رو از دست داد حتما طرف، آدم بی خودی بوده اگه چند صد سال پیش زندگی می کرد چی؟ اون زمان ها بهداشت تو وضعیت نامناسبی بود و بسیاری از فرزندان یه خانواده تو سنین کم در اثر بیماری تلف می شدن و میانگین سن افراد هم تو بعضی کشورها کمتر از ۴۰ سال بود. انسان ها، رباط ضد ضربه نیستن و ممکنه هزاران اتفاق براشون بیفته که ربطی به اعمال اونا نداره.
یا افرادی هستن که پس از چندین سال موفقیت مالی، ورشکسته می شن. بعضی ها پیش خودشون می گن طرف چه مال حرامی جمع کرده بوده که این طوری از حلقومش بیرون اومده؟ اگه زندگی نامه افراد موفق و ثروتمند جهان (مثل موسس شرکت آمازون) رو بخونید می بینید بعضی از اونا چندین بار ورشکسته شدن ولی از اشتباهاتشون درس گرفتن و بلاخره موفق شدن. این ربطی به حرام یا حلال بودن مالشون نداره و برنامه و نقشه اقتصادی صحیح می خواد. البته این مسئله هم هست که مال حرام برکتی نداره ولی هر کسی هم به مشکل مالی برخورد کرد دلیلی نداره فکر کنیم آدم بدی بوده. شاید یا بدشانس بوده و یا ایده های اقتصادی خوبی نداشته و یا اصلا شرایط بازار مالی برای اون مساعد نبوده.
یه چیزی که اخیرا برام آزار دهنده بود واکنش یکی از آشناهامون به کرونا گرفتن یکی دیگه بود. اونم می گفت فلانی حقش بود کرونا گرفت چون اون دفعه فلان بدی رو کرد. این همه آدم دارن کرونا می گیرن و متاسفانه جونشون رو از دست می دن. کرونا گرفتن هم دلیل داره مثل ضعف سیستم ایمنی، در تماس بودن با افراد آلوده و خلاصه ده ها دلیل علمی به جز بدی کردن به اون خانم. اگه هر کی بخواد بر اساس اعمال خودش بیماری بگیره که تا حالا باید کلا نسل بشر منقرض می شد! یعنی گاهی اوقات افکاری توی سر آدما هست که فقط یه قاتل زنجیره ای اون طور فکر می کنه. یه بار یه قاتل زنجیره، دست و پای دختری رو بسته بود و با خودش می کشید می برد که بکشتش. به دختره گفت ببین تو زندگیت چی کار کردی که گیر من افتادی! اینم کارمای تو… حالا اون قاتله مریض روانیه ولی جای افسوس داره که آدم های به ظاهر معمولی هم این طور تفکرات رو دارن.
از تمام این حرف ها می خوایم به این نتیجه برسیم که اگه کارهایی توی زندگی کردید که باعث شده اونا رو مثل بار سنگینی روی دوشتون حس کنید و دچار عذاب وجدان بی دلیل و خودخوری شدید و خودتون رو مستحق بدبختی می دونید و فکر می کنید کارما داره مجازاتتون می کنه این افکار رو کنار بذارید. هر انسانی مرتکب اشتباهات زیادی می شه و اگه قرار باشه هی بشینه سر هر کدومشون یه عمر تاوان بده دیگه اشتباه کردن و درس گرفتن معنی نداشت. البته اگه حق الناسی رو ضایع کردید زودتر ادا کنید. اگه اشتباهی انجام دادید بهش فکر کنید ببینید چرا اون موقع چنین تصمیمی گرفتید و الان چه راه حل های بهتری وجود داره؟ هر انسانی این حق رو داره که هر روز به نسخه ای بهتر از خودش تبدیل شه نه اینکه مدام تحت زجر و شکنجه اشتباهات قبلی خودش باشه و اوضاعش بدتر بشه. اگه قرار بود مخلوقاتی بدون اشتباه باشیم قبل از ما فرشته ها خلق شده بودن و هیچ گناهی هم نمی کردن ولی خدا ما رو به اونا ترجیح داد.
مسئله دیگه اینکه ما از خیلی از اتفاقات زندگی بقیه خبر نداریم و نمی تونیم بگیم چون فلانی دیروز به ما اخم کرد امروز افتاد سرش شکست. شاید این آدم یه عمر مشکل فشار خون پایین داشته و سابقه این طور افتادن ها رو هم داشته…حالا دست بر قضا، یک بارش رو هم ما دیدیم و زود ربط می دیم به اینکه چه کار بدی کرده که سرش شکست. این افکار، افکار ناامید کننده و مضحک هست و یه انسان متعالی، به جای چنین قضاوت هایی، دست اون افراد رو می گیره، براشون دعای خیر و سلامتی می کنه و مدام بدی های بقیه رو توی ذهنش مرور نمی کنه و فقط خوبی بقیه رو به یاد داره.