کمال گرایی و تمایل به انجام کارها به نحو احسنت می تواند تا حد زیادی به رشد شخصیت و افزایش بازدهی در کارها کمک کند. ولی اگر تبدیل به نوعی وسواس ذهنی آزاردهنده شود در آن صورت حتی می تواند عامل بازدارنده مهمی بر سر انجام کارها باشد. در واقع فرد کمال گرا، هر ایده و هر چیزی که مطابق استانداردهای خود نباشد را رد می کند.
کمال گرایی می تواند در شاخه های مختلفی از زندگی دیده شود مانند درس خواندن، کسب مدرک، انتخاب شغل، نحوه مدیریت، انتخاب همسر، تربیت فرزندان و …
متاسفانه رسانه و شبکه های اجتماعی آن قدر مدلها و نمونه زندگی های بی نقص و کامل را به افراد نشان داده که موجب شده میل به کمال گرایی به حد جنون آمیزی افزایش پیدا کند در حالی که چیزی که ما از این رسانه ها می بینیم شباهتی به پشت صحنه آنها ندارد.
اما واقعا کامل بودن چه شکلی است؟ چرا فکر نمی کنیم همین الان هم با وجود چیزی که هستیم کامل می باشیم؟
یک تئوری می گوید که هر فرد در بخشی از روان خود احساس حقارت را تجربه می کند. برای اینکه این حس حقارت را برطرف و جبران کند حس برتری جویی را برای آن چیزی که در وجود خود خالی می بیند تقویت می کند. در واقع معمولا افرادی دنبال کمال گرایی در یک موضوع هستند که به گونه ای احساس حقارت و کوچک بودن را در مورد آن چیز تجربه می کنند و می خواهند بهتر و بهتر باشند و درگیر حس های سرزنش آمیز درونی نشوند.
تئوری دیگر می گوید که دلیل کمال گرایی، انتظارات بیش از حد والدین در زمان کودکی فرد بوده و همیشه از فرزند خود خواسته اند که کارها را به نحو احسنت انجام دهد و هیچ خطا و اشتباهی در آن وجود نداشته باشد.
در واقع می توان گفت که کمال گرایی می تواند نوعی دفاع روانی در برابر برملا شدن ضعفهای درونی و عدم حس حقارت باشد.
کمال گرایی اگر به اندازه باشد یک ویژگی خوب شخصیتی است ولی اگر به همراه اختلال روانی وسواس باشد می تواند نتیجه مخربی داشته باشد.
همچنین کمال گرایی بیش از حد می تواند منجر به بروز حالات زیر شود:
– استرس
– اضطراب
– اعتماد به نفس پایین
– عقب انداختن کارها
– خستگی مفرط
– دل زدگی
کمال گرایی به تنهایی نوعی اختلال روانی نیست بلکه می تواند در کنار سایر اختلالات روانی مثل وسواس و استرس و اضطراب، شدت یابد و مشکل ساز شود.
گاهی چیزها هر چه قدر هم که کامل به نرسند ولی قابل قبول هستند. یاد صحنه زیبایی در زندگی خود بیفتید که چنین حالتی داشته ولی شما عمیقا از آن لذت برده اید. برای مثال منظره ای از ساحل دریا. شاید در آنجا همه چیز آن طور که می خواستید نبوده ولی با آن وجود روز خوبی را برای شما رقم زده است.
یا یاد فیلمی بیفتید که تاثیر خیلی زیادی روی شما گذاشته ولی دیالوگها و نحوه فیلم برداری ناشیانه بوده اما از هزاران فیلم حرفه ای هالیوودی تاثیر گرانبهاتری روی شما گذاشته است.
شما سعی دارید در کار خود بهترین باشید، در لباس پوشیدن یک باشید، در درس خواندن شاگرد اول باشید و … اما امروز را بی خیال شوید و به خود بگویید فقط امروز را می خواهم راحت باشم و نیازی به کامل بودن نمی بینم. این به شما حس رهایی و صلح درونی می دهد. هر از چند گاهی به خود چنین استراحتی بدهید.
این تمرین را انجام دهید:
– یاد زمانی بیفتید که کاری را خیلی افتضاح انجام داده اید.
– خوب به یاد آورید که چه حسی داشته اید. تمام حس های بد و خجالت آور آن موقع را به یاد آورید.
– حالا بلند به خود بخندید. اول شاید مصنوعی بخندید ولی ادامه دهید تا تبدیل به خنده از ته دل شود.
– با این کار عصب واگ فعال شده و به رها شدن انرژی منفی آن تجربه تلخ کمک می کند.
– حالا چند نفس عمیق بکشید و فکر خود را رها کنید.
این تمرین را برای هر کدام از لحظات خجالت آور و ناشیانه زندگی خود به خصوص موارد دردآور که باعث شده کمال گرا شوید انجام دهید. توجه کنید که لازم نیست برای رسیدن به کمال در یک کار، خود را به آب و آتش بزنید بلکه فقط سعی کنید روز به روز بهتر از قبل شوید و از اشتباهات خود درس بگیرید و اصلاح کنید.
وقتی کمال گرایی بیش از حد می شود انتظار دارید برای انجام فلان کار، آمادگی قبلی عظیمی داشته باشید و تا وقتی آن شرایط فراهم نشده هیچ وقت کاری را شروع نمی کنید. بنابراین مدام کارها را به عقب می اندازید در حالی که خیلی چیزها را قرار است در طی پروسه ادامه مسیر یاد بگیرید و شاید چیزهایی که فکر می کردید اول به آنها نیاز دارید اصلا به کارتان نیاید و نیاز دارید موارد دیگر را هم وارد کار کنید.
بنابراین حتی اگر با قدم های کوچک هم که شده، کار خود را شروع کنید و درگیر احساس کمال گرایی در همان ابتدای کار نشوید.
به فقدان های خود توجه نکنید و خود را همان طور که هستید قبول کنید و بگویید کافی هستم. وقتی قبول کنید کافی هستید نه تنها موجب نمی شود تنبلی کنید بلکه خود را لایق پیشرفت می دانید. پیشرفتی که بلاخره پس از طی یک مسیر خاص، خواه ناخواه حاصل می شود و شما را به کمال واقعی می رساند.
این روش حتی برای ایجاد روابط عاطفی و اجتماعی به خوبی عمل می کند چون چیزی که باعث می شود ما با دیگران ارتباط برقرار کنیم، آسیب پذیری و احساس نیاز ماست. به همین دلیل است که افراد کمال گرا معمولا تنها هستند.
دلیلش این است که افراد کمال گرا سعی می کنند خود را در روابط شخصی هم کامل نشان دهند و شخصیت معتبری را بروز نمی دهند. آنها بین خود و فردی که با آن در ارتباط نزدیک هستند دیوار قطوری ایجاد می کنند. تصور کنید فردی عاشق شما شده. آیا برای شما آزاردهنده نیست که نمی توانید خود واقعی تان را ابراز کنید؟
توجه کنید که افراد، بیشتر از اینکه دنبال افراد کامل باشند به دنبال اشخاص واقعی هستند.
اگر اشتباهات و اتفاقات تلخ گذشته شما را ناراحت کرده و می خواهید هر طور شده آن را با کامل شدن جبران کنید سعی کنید از این اتفاقات فرار نکنید. اگر مثلا در شغل قبلی موفق نبودید، طلاق را تجربه کردید و … این اتفاقات موقعیتی بودن برای یادگیری و رشد بیشتر. بنابراین به آنها به عنوان سکوی پرتاب در مسیر زندگی خود نگاه کنید.
بسیار جامع و عالی بود.میشه درباره ی رویابینی و قدرت های ماورایی هم مقاله بزارید؟
درود.
در موردشون قبلا نوشته شده. اگه موضوع اختصاصی تری رو می خواید بیشتر در موردش توضیح بدید.
به نظرم درباره موضوعاتی مثل تولپا و ماهیت و تاثیر آن بر ذهن اگه میشه مطلب بزارید
درود
ممنون از پیشنهاد شما. در آینده اگه شد حتما.