هیچ دقت کرده اید که چرا برخی از افراد دارای وجدانی قوی تر بوده و از انجام برخی از کارهای مخالف معیارهای شخصی خود ناراحت شده و وجدان درد می گیرند ولی برخی دیگر این طور نیستند؟ یا اصلا چرا چیزهایی که ممکن است در ما ایجاد عذاب وجدان کند در بقیه این طور نباشد و برعکس.
فروید برای طرح ساختمان شخصیت انسان، مفهومی به نام سوپر ایگو یا فراخود را معرفی کرد که مترادف وجدان می باشد. وقتی افراد در سنین اولیه کودکی خود می باشند به راحتی تمایلات خود را ابراز می کنند و تربیتی هم برای جهت دهی رفتارها و خواسته های آنها نمی شود اما زمانی که کودک بزرگتر می شود و به سن سه الی چهار سالگی می رسد کم کم والدین و اطرافیان او روی تربیت و ایجاد انضباط در او کار می کنند و مسلما ابراز یک سری تمایلات و خواسته ها توسط کودک، ممنوع شمرده شده و عده ای دیگر مورد تحسین و تشویق قرار می گیرد. کودک با سیستم پاداش و جزا یک انضباط اولیه را در خود به وجود آورده (به وجود می آورند) و کم کم مسئولیت پذیری در قبال رفتارها و ابراز تمایلات نیز ایجاد می شود.
در ابتدا ممکن است در حضور والدین برای جلوگیری از خشمگین کردن آنها، از انجام برخی از کارها خودداری کند ولی پس از مدتی در غیاب آنها نیز از ارتکاب اعمال ممنوعه دوری جسته و بیشتر به سمت انجام اعمالی می رود که باعث برانگیختن محبت والدین شود.
حال اگر والدین چنین الگوهای انضباطی را در کودک به وجود نیاورند در این صورت شخص احساس وظیفه اجتماعی و فردی نکرده و هر زمان هر کاری که دلش بخواهد را انجام می دهد. البته نباید برای ایجاد انضباط در کودک بیش از حد فشار آورد و مقررات سخت و خشک پدید آورد زیرا در این صورت حالات عصبی مختلفی در فرد پدید می آید و به سلامت روان او آسیب می زند.
بسته به اینکه والدین و اطرافیان، کودک را از چه چیزی منع و به سمت چه چیزی تشویق کنند وجدان فرد شکل گرفته و در صورت ترک موارد مورد تایید والدین و ارتکاب اعمال ممنوعه، شخص وجدان درد می گیرد و همواره تا مدتی میل دارد که کار بد خود را جبران نموده و به معیارهای اخلاقی که والدین و جامعه به او آموزش داده اند بازگردد.