در این پست اهمیت رویاها در شناخت بیماری ها و شفای آنها هم با استناد به موارد تاریخی و هم مطالعات اخیر علمی بررسی می شود.
در عصر باستان، رویاها روش بسیار مناسبی برای شناخت زودهنگام انواع بیماری ها و نحوه درمان آنها بودند. بسیاری از آنها اعتقاد داشتند که خواب ها به اندازه بیداری مهم هستند و می توانند منعکس کننده وقایعی باشند که در دنیای فیزیکی رخ می دهد. به همین علت، رویاهایی که در مورد سلامت و بیماری بودند از اهمیت بالایی برخوردار بوده و به میزان سلامتی فرد خواب بیننده مربوط می شد.
طبیب مصری به نام ایمهوتپ که حدود ۲۹۰۰ سال قبل از میلاد زندگی می کرده است از بررسی محتواهای رویاها برای شناخت و درمان بیماری ها حمایت بسیاری می کرده است. بیماران آن زمان در معابد شفادهنده به خواب می رفتند و وقتی بیدار می شدند خواب خود را به افرادی که مسئول نوشتن خواب ها بودند گزارش می دادند. اگر نویسنده خواب تصور می کرد که محتوای رویا رضایت بخش نیست در این صورت از ترخیص بیمار جلوگیری می شد تا زمانی که خواب بهتری گزارش شود. برخی از بیماران، خود ایمهوتپ را در این معابد دیده بودند که دستورالعمل هایی را برای شفای بیماران می داد. مشابه این نوع معابد در یونان که در چهار قرن قبل از میلاد بسیار مشهورتر از زمان های دیگر بودند نیز گزارش شده است.
بقراط و ارسطو هم مطالعاتی بر روی رویاهای شفادهنده داشتند و معتقد بودند که رویاها بیشتر از آنکه ماهیت ماورایی داشته باشند ماهیتی طبیعی دارند. نظر آنها این بود که خواب ها و رویاهای مربوط به یک بیماری می تواند منعکس کننده فرآیندهای فیزیکی بدن در طی بیداری باشد.
ارسطو معتقد بوده است که شروع بیماری ها و ناراحتی های فیزیکی در ابتدا خفیف بوده و علائم خود را در رویاها بیشتر از بیداری نشان می دهند. ارسطو اولین نفری بود که گفت رویاها می توانند منعکس کننده وقایع زندگی روزمره باشند.
شمن های بومی آمریکا نیز از خواب و رویا استفاده های زیادی می کردند. یکی از شمن های معاصر به نام لزلی گری در مورد تجارب خود با یکی از شفادهندگان بومی پومو گفته است که این شفادهنده، تمام دانش و اطلاعات درمانی خود را از رویاهای خود استخراج می کند. گری دیده بود که این شفاگر توانسته بود فردی را که از ناراحتی شدید گردن رنج می برد و به هیچ روش درمانی مدرنی پاسخ مثبت نمی داد شفا دهد. گری کارهای خود را با شمن های آمریکایی ادامه داد و موفقیت هایی به دست آورد که توانست او را به سطحی بالاتر از چیزهایی که در روانشناسی بالینی خوانده بود ببرد و به مریضان خود هم کمک کند.
در قرون وسطی، اندیشمندان اروپایی بیشتر به فکر این بودند که کدام رویا الهی است و کدام شیطانی. ولی در قرن سیزدهم میلادی، شماری از افراد به ارتباط بین رویاها و بیماری ها اشاره هایی کردند. مایکل اسکات که منجم مشهور آن زمان بود اعتقاد داشت که از رویاها می توان برای تشخیص مشکلات خونی، وبا، مالیخولیا، خشکی غیرعادی، سرما و یا گرمای بدن استفاده کرد. آلبرتوس مگنوس و سنت توماس نیز بعضی از رویاها را نتیجه دلایل طبیعی مثل وضعیت فیزیکی می دانستند به طوری که مگنوس از رویاها برای تشخیص بیماری ها در کار طبابت استفاده می کرد.
از زمان رنسانس تا قرن ۱۸ میلادی، توجه به رویاها در میان فیلسوفان غربی کمتر شد. توماس هوبس دوباره این مطالعات را پر رنگ کرد و گفت رویاها می توانند در نتیجه فعالیت های غیرعادی ارگان های داخلی بدن در طی خواب باشند.
از مطالعات مهم بر روی رویاهای شفادهنده می توان به تحقیقات دکتر کاساتکین، روانپزشک روسی در سال ۱۹۶۷ اشاره کرد. او تحقیقات خود در این زمینه را در طول ۲۸ سال و بروی هشت هزار رویا انجام داده بود. او نتیجه گرفت که رویاها می توانند هشداری در مورد یک بیماری که چندین ماه بعد، علائم بارز آن در بدن آشکار می شود باشند. او تغییراتی را در محتوای رویاهای بیماران، درست قبل از آنکه بیماری ظهور پیدا کند نیز دیده بود. گاهی او قادر بود که جان بیماران را با تشخیص زودهنگام توسط بررسی خواب آنها و درمان به موقع، نجات دهد. به طور کلی رویاهایی که در مورد یک بیماری هشدار می دهند محتواهایی همچون جنگ، آتش، مبارزه و آسیب به بدن دارند. احساسات و افکار ناخوشایندی مثل تنهایی، ترس شدید و وحشت هم در این خوابها برمی خیزد. درد فیزیکی در بیشتر این رویاها مشاهده نشده بود چون مغز، خاطرات مربوط به درد را در بخشی دور از مرکز کنترل کننده بینایی که بیشترین فعالیت را در خواب REM دارد نگه می دارد. هر چه قدر علائم بیماری رو به وخامت می رفت، محتوای رویا نیز بدتر می شد. ولی هر گاه بیمار رو به بهبودی می رفت خواب های او نیز منعکس کننده این بهبودی بودند. همچنین او گزارش کرد که رویاهای تکرار شونده در مورد زخمی شدن بخشی از بدن می تواند به شرایط بسیار وخیمی از بیماری اشاره کند. مثلا اگر بیماران، خواب می دیدند که سینه آنها زخمی شده است معمولا از حملات قلبی شدید رنج می بردند. گاهی علائم یک بیماری به صورت یک نماد در رویاها ظاهر می شد. برای مثال یکی از بیماران او خواب شومینه ای بسته و بدون تهویه را دیده بود. کمی بعد مشخص شد که او دارای بیماری تنفسی است.
کارل یونگ که تجربه بالایی در تعبیر خواب بیماران و استفاده از آنها برای شناخت و درمان اختلالات روانی داشت توانسته بود مشکل مغزی نخاعی فردی که اصلا ندیده بود و فقط محتوای رویای او را بررسی کرده بود را تشخیص دهد.
دکتر ساکس که یک عصب شناس است در گزارشات خود گفته است که زنی با رویاهای آشفته به او مراجعه کرده بود. او در خواب دیده بود که در یک قلعه ای شبیه بدن خود محصور شده است. در خواب دیگر، او خود را به صورت مجسمه سنگی دیده بود و در رویای بعدی، خواب دیده بود که به خوابی عمیق رفته و هیچ کس نمی تواند او را بیدار کند. رویاهای این زن نادیده گرفته شده بود. یک روز او خبردار شد که خانواده این زن در بیدار کردن او مشکل دارند. او دچار حالت جمود خلسه ای و بیماری پارکینسون شده بود.
یکی از مولفان سرشناس غربی به نام ایان باراچ توانسته بود سرطان تیروئید خود را توسط چند سری کابوس که به صورت نمادین به مشکل او مربوط می شدند را شناسایی کند. او در خواب دیده بود که شکنجه گران، ذغال های قرمز داغ موجود در یک سطل آهنی را در ناحیه گلوی او قرار می دهند. این خواب ها چندین مرتبه تکرار شدند. نگرانی او بالا رفت. به همین دلیل به چند پزشک برای تشخیص مشکل خود مراجعه کرد. ولی تست های اولیه هیچ نشانی از بیماری نمی دادند. باراچ باز هم اصرار به ادامه معاینات داشت تا اینکه بلاخره پزشکان توانستند یک غده عجیب را در تیروئید او ببینند. این غده، سرطانی از آب درآمد. اگر او این خواب ها را نمی دید به این سرعت متوجه بیماری خود نمی شد. پس این کابوس ها او را از تاخیر در درمان نجات دادند.
برخی از رویاها می توانند از طرف خودبرتر و یا شفاگر درون باشند و به ما در رفع برخی مشکلات کمک کنند. برای مثال کارل سیمونتون و همکاران او بر روی بیمار مذکری کار می کردند که می گفت در رویاهای خود دکتری را می بیند که به او در زمینه های مختلف، مشاوره می دهد. برای مثال به او می گوید که چگونه وزن خود را زیاد کند، چگونه پرورش عضلات را بهتر انجام دهد، ترس از جنس مخالف را چه طور از بین ببرد و اعتماد به نفس خود را چگونه زیاد کند. این بیمار به نصیحت های پزشکی که در خواب خود دیده بود عمل کرد. در نتیجه، به وزن دلخواه خود رسید، برنامه ورزشی خوبی را طراحی کرد و روابط اجتماعی خود را بهبود بخشید.
آزمایش دیگر در مورد ارتباط رویا و بیماری ها توسط رابرت اسمیت انجام شد. او محتوای خواب عده ای از بیمارانی که در بیمارستان بستری شده بودند را مورد بررسی قرار داد. در مورد مردان، اگر آنها خواب مرگ دیده باشند احتمال اینکه علائم بیماری آنها بدتر شود بیشتر بود. در مورد زنان نیز رویاهایی در مورد جدایی، نشانه پیشرفت بدتر بیماری نسبت به کسانی که چنین خواب هایی را ندیده بودند بود. به طور کلی مردان و زنانی که خواب های بدی دیده بودند میزان مرگ و میر آنها و یا پیچیده شدن شرایط بیماری آنها بالاتر بود.
دکتر کلوگ، روانشناس، مطالعاتی را در مورد استفاده از رویابینی آگاهانه برای شفای زخم های بدن انجام داد. برای مثال در یک مورد، خود او لوزه هایش را توسط چوب های غذاخوری ژاپنی زخمی کرده بود. لوزه های او دچارعفونت شد و باد کرد. او سعی کرد برای شفای لوزه خود، برون فکنی کالبد اختری کند ولی به جای آن، رویابینی آگاهانه با مضمون زیر انجام داد:
او در خواب، آگاه شد و سعی کرد گلوی خود را شفا دهد. او در آینه نگاه کرد ومتوجه شد که گلوی او سالم است ولی محل لوزه ها کمی عوض شده است. او از تلقینات استفاده کرد تا وضعیت این عفونت بهتر شود.
وقتی او بیدار شد، دردی حس نمی کرد. روز بعد نیز لوزه سمت راست او تقریبا شفا پیدا کرده بود. او گزارش کرد که ۹۵ درصد عفونت او تا ۱۲ ساعت بعد از رویابینی از بین رفته بود.
نمونه چنین گزارشاتی بسیار زیاد است و در این پست، فقط به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا شده است.
بنابراین خواب و رویا از هزاران سال پیش تا کنون به عنوان یکی از روش های شناسایی بیماری و درمان، مورد استفاده قرار گرفته است و مدارک علمی زیادی نیز موجود است که نشان می دهد این روش بسیار اثربخش بوده و هم به شناسایی زودهنگام بیماری ها و هم شناخت روش های علاج آنها کمک می کند.