قالب وردپرس قالب وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس آموزش وردپرس
تجربه ماورا
تجربه ماورایی – جنگیری (نوشته نازنین)
اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۹
خواب بدون رویا
راه حل مشکلاتی که پس از خوابیدن به ذهن می رسند
اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۹

تجربه ماورا – عصبانی شدن شیطان (نوشته صادق)

تجربه ماورا

تجربه ماورا

تجربه ماورا – عصبانی شدن شیطان (نوشته صادق)

۱۱ رمضان۱۴۴۱
من قبل از افطارکردن نماز مغرب و عشا رو خوندم خوب تو نمازم شیطان همش وسوسه میکرد و سعی میکرد توجه من رو از خدا خارج کنه و من توجه نمیکردم یهو گفتم بهش تو ذهنم که تو اینقدر سال عبادت خدا کردی چجوری اون رو از دست دادی بیا الانم با من به خدا سجده کن که کلا انگار حس کردم وسوسه رو ول کرد ورفت ومن حال خوبی در نماز پیدا کردم
۱شب خوابیدم
. خواب دیدم وارد یک محوطه شدم پشت دیوار حالت اوپن قرار داشتم .چند نفر وایستاده بودن یه نفر از اونها شبیه پدرم بود ک مطمین بودم انگار نیست و شبیهشه به همراه یه بچه خردسال ). بعد یهو از روبرو یک شیه اسب سرکشی اومد و اون بچه کوچک پرید تو بغل یکی از اونا و محکم بغلش کردن ک یه وقت دیدم تیری به قلب اسب سرکش که رنگش بدنش قهوه ای و سفید بود اصابت کرده و همه می خواستن اون رو ساکت کنن من هم سعی کردم همین کار را بکنم دست کشیدم روی صورتش که یهو دیدم شکلش شبیه پلنگ عصبانی هست . و دوباره تغییر چهره داد تقریبا شبیه همین شکل شیطان ک تصویر اون در نشان شیطانپرستان هست خوب واقعی تر و تصویرش رنگی بود بعد یهو داخل اتاقی شدم . ابلیس به تخت و منبری نشسته بود داخل اتاق تاریک بود .و اون افراد که بیرون ایستاده بودن هم اونجا حضور داشتن .شکل ابلیس خاص بود و می دونستم شیطان هست من شروع کردم به الله اکبر گفتن .لا اله الا الله . اونقدر گفتم دیدم چشماش برافروخته شد بالای سرم سیاه شد .و فضا سنگین شد یکمی احساس ترس کردم ولی جدی نگرفتم و میگفتم خدا قدرتش بیشتره ولی انگار وضعیت خاصی بود و یاد خدا افتادم یهو دیدم دونفر من رو از اون فضا خارج کردن آوردن جایی برای پذیرایی انگار از یک ماموریت سخت کاری برگشته بودیم از داخل آشپزخونه انگار یک هییت مذهبی مانند بود دو تا شیرینی خامه داخل دیس به من دادن که خوردم خیلی خوشمزه بود بعد دیدم اون دونفر که انگار من اونا رو میشناختم کنارم نیستن از اون افراد داخل آشپزخانه پرسیدم که ندیدشون گفت حالا میان یا چیزی نگفت خاطرم نیست دقیق . ولی به هر حال بعد از خواب هر چی فکر کردم نمی دونم کی بودن اون دونفر ولی انگار آشنا بودن ساعت ۲.۴۵دقیق از خواب بیدار شدم
البته به شدت در ناحیه چشم سوم احساس سردرد داشتم

همچنین بخوانید:   تجربه ماورا - تجربه استفاده از ناموس کفتار (نوشته هادی)

 

 

مقالات مرتبط

سینا تقی نژاد (مسئول روابط عمومی)
سینا تقی نژاد (مسئول روابط عمومی)
مسئول روابط عمومی و پاسخگویی به نظرات.
اشتراک
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
قدیمی ترین
جدیدترین
Inline Feedbacks
View all comments
M.v
عضو
4 سال قبل

سلام
جالب بود

شب زنده دار
مهمان
شب زنده دار
4 سال قبل

دوست عزیز طبق باور اسلام شیطان در ماه رمضان به قل و زنجیر کشیده میشه و این نفس خود انسانه که باعث خطا و گناه در ماه رمضان میشه

hosseini
عضو
4 سال قبل

ک در روایت داریم؛ شیطانِ عصیانگر بسته می‌شود ولی شیطان وسوسه‌گر می‌ماند. یعنی وسوسه هست ولی روح انسان از آن متأثر نمی‌شود تا اراده کند تحت تأثیر آن وسوسه آن عمل نماید.

دانیال
مهمان
دانیال
4 سال قبل

سپاس تجربه جالبی بود

Anna
مهمان
Anna
4 سال قبل

سلام منم یه تجربه‌ی اینجوری دارم منتها من تو ذهنم میگفتم ما انسان ها اشرف مخلوقاتیم برتر از شیطانیم اون رانده شده است اما ما راه برگشت داریم (به واسطه‌ی توبه حضرت آدم)شایدم شیطانو مخاطب قرار دادم اینارو بهش گفتم بهرحال گذشت یه شب خواب بدی دیدم تو خوابم شیطان روبه روم وایستاده بود خیلی عصبانی بود گفت فکر میکنی خیلی برتری تو رو به واسطه ای فلان سید به چالش میکشیم بعد قرآن خونمونو دیدم سه تیکه بود رفتم قرآنو سرهم کردم نمیدونم چرا شروع به خوندن سوره ای شمس کردم شیطان یه کاری کرد بیهوش بشم بعدش خواب… بیشتر »

رفتن به نوار ابزار