سلام امیدوارم حال خوبی داشته باشید
این تجربه من مربوط میشه به دوران سربازی که من در پادگانی در بیابان خدمت میکردم و داستان های من از اینجا شروع شد که سربازی را دیدم که توضیح میداد که آسایشگاهی که آمدی جن دارد که گاهی اوقات شب ها هم بعضی سربازان را آزار میدهد من که تا آن زمان تجربه واقعی از این اتفاق نداشتم این حرف او رو جدی نگرفتم اما شب اول دچار تجربه فلج خواب شدم که اما اینبار عادی نبود همه خواب بودند صدای یک یا دونفر می آمد که با صدای بلند در گوش من خنده های وحشتناک میکردن و من بعد از چند ثانیه که خنده های به اصطلاح شیطانی تموم شد فلج خوابم تمام شد و دوستانی من این مراحل را در هوشیاری ثبت کردم رکمی شوکه شدم و باز هم جدی نگرفتم و از کنار آن گذشتم تا اینکه در ماه بعد از این اتفاق به هنگام ساعت چهار صبح که از پست نگهبانی خود به آسایشگاه آمدم و سرم رو به بالای تخت بود و هنوز چشمان خود را نبسته ناگهان وزنه سنگینی را از روبرو خود دیدم جسم دود مانند سیاهی از روی من گذشت که وزن زیادی داشت فشار آنقد بالا بود که نمیتوانستم تکان بخورم تا زمانی که از روی من گذشت و من حیرت زده از این اتفاق میخواستم از جای خود بلند شوم بروم دستشویی که ناگهانی فهمیدم که آن جسم دود مانند در کنار من دراز کشیده همانند یک انسان میخواستم تکان بخورم و بروم با دستان خود بروی شکم من را گرفت و نگذاشت تکان بخورم و من هم برگشتم روی آن و با شجاعت دستم را در چشمان اون فرو بردم لب و دهان اون ق رمز و نارنجی بود صورتی سیاه و ترسناک که ناگهانی درد را در صورتش دیدم و او مرا رها کرد و من شوکه شده و بیدار شدم اتفاقی عجیب اعتقادات من را تغییر داد من از آن موقع به بعد بارها و بارها در تنهایی مورد آزار آن جن قرار داشتم و حس میکنم بخاطر آسیبی بود که به چشمان اون وارد کردم بارها و بارها به داخل جسم من وارد میشد و مرا حرکت داده حتی با پای شکسته مرا تکان میداد و میگفت بیدار شو که شیطان تو رو میخواهد ملاقات کند و من که از آسیب های شبانه آن خسته شده بودم به حمام رفته و غسل کردم و سوره جن را یک بار خواندم و از خداوند کمک خواستم و دعا کردم و گرفتم خوابیدم اینبار هم آن جن را در اطراف خودم حس کردم که میخواهد به من نزدیک شود اما نمیدانم چی شد که یکدفعه نوری با آن برخورد کرد و آنها رفتند و از آن شب تا به الان به اذن خداوند دچار مشکلی نشدم و اذیت و فلج خواب ندارم باور کنید من به هر خانه ای میرفتم آنجا بود پدر و مادرم ترسیده بودند من از روی جنون بی آنکه اختیاری از خود داشته باشم فریاد میکشیدم و میدویدم و فقط ببیننده بودم ا زآن موقع هم که این آزار ها تمام شد تمامی ارواحی که در کنار من هستند را حس میکنم و گاهی با شنیدن صدای سوت انرژی اطرافم را درک میکنم خلاصه بگویم تجربه دردناکی بود که من را به تيمارستان میخواست بکشاند ولی به لف خدا توانستم برگردم دوستان الان این تجربه را به فال نیک میگیرم ولی به هیچی روح و جنی در این مداقع آسیبی وارد نکنید چون آنهد با شما کاری ندارند ولی اگه آسیب بزنید هر زمانی و مکانی باشید می آیند و شما را اذیت میکنند با تشکر
با سلام و عرض ادب و احترام به آدمین عزیز آرنوشا بسیار خوشحال میشم بازم پست های سایت رو ادامه بدین . خصوصا” در مبحث برون فکنی و پرواز روح . هر چند همون دوره آموزش پرواز روح رو تهیه و تمرین میکنم و نتایج برام بسیار شگرف هست که انشا.. در کامنت های بعدی تعدادی از تجربیات رو میفرستم تا در صورت صلاحدید شما در سایت منتشر بشه برای عزیزان دیگر و مشتاق این طریقت . درباره کامنت دوست عزیزمون در بالا حقیقتا” خودتون بهتر از من آگاهید که فلج خوب در واقع همون بیحرکتی خلسه ای اختری هست… بیشتر »
درود
ممنون از توجه شما.
تقریبا همه فرضیه های مربوط به فلج عضلات می تونه در شرایط مختلف رخ بده. موجود سیاه اگر بالای بدن باشه معمولا سایه کالبد اختری خودمونه ولی اگه کنار محل خواب باشه و یا تعداد اونها بیشتر از یکی باشه هم می تونه ناشی از توهمات در حالت رویابینی و هم موجودات اختری در حالت پرواز روح باشه.