سلام ممنون که دارین تجربه منو میخونید
نصف شب بود که داشتم تمرین برون فکنی میکردم
به اینصورت که تمام بدنمو از پایین به بالا نوبت به نوبت ریلکس کردم تا خلسه ام عمیق تر بشه
همونطور که عمیق تر میشد من بیشتر خواب آلود تر میشدم و تمرکزم بر روی چاکرای قلبم بود تا اینقدر تند تند نزنه و بعد انگار برای چند ثانیه کلا خوابم برد و دوباره بیدار شدم،خلسه ام هم خیلی عمیق شده بود به طوری که نیم تنه پایینم داشت سبک و شناور میشد ولی انگار یه نخ نازک جلوی گردنم بود که نمیذاشت سر و گردنم بیاد بالا و بعدش پاهام اینقدر شناور شد و رفت بالا که رو هوا چرخیدم و بعد یه طناب و تصور کردم که دارم از میرم بالا و بالاخره چشامو باز کردمو دیدم دارم از یه طناب میرم بالا و دور و ورم رو که نگاه کردم دور تا دور کوه بود عجیب اینجا بود که همه جا یه حالت مکعبی شکل بود یعنی کوهها همشون از چندین تا مکعب ساخته شده بود(در کل انگاد رویام یه حالت بازی شکل بود و انگار داخل یه بازی بودم) و بعد سعی کردم پرواز کنم که البته نتونستم و فقط تونستم یه پرش بلند کنم و از طناب جداشم و بعد افتادم و همه جا تاریک شد و بیدار شدم اما چشام هنوز بسته و بدنم هنوز تو خلسه عمیق بود و ارتعاش کمی رو حس میکردم و منتظر موندم تا دوباره بتونم برون فکنی کنم یا وارد یه رویا شم اما هیچ اتفاقی نیفتاد و تا نیم ساعت ادامه داشت و بعد چشامو باز کردم وبلند شدم دیدم ساعت هفت بود
میشه لطفا بگین دلیل اینکه نتونستم دوباره برونفکنی یا وارد رویا شم چی بود؟
چون بدنم به خوبی ریلکس بود و البته شاید چون امواج مغزی تتا نبود نتونستم وارد رویاشم اما برون فکنی هم برای انجامش به امواج مغزی تتا نیاز داره؟ یعنی حتما باید طرفای صبح و وقتی که تو مرحله REM خواب هستیم انجامش بدیم تا نتیجه بگیریم یا برون فکنی رو هر وقت که خواستیم میتونیم انجام بدیم
درضمن من چاکراهام به خوبی بازن یعنی درحدی که میتونم شبا هاله دستمو ببینم
ولی چرا این تجربه من اینقدر زود تموم شد چون وقتی افتادم پایین همه چا تاریک شد و بیدار شدم و اصلا احساس نکردم داخل رویا مرده باشم تا بیدار شم
در کل میشه یه روش خوب برای برون فکنی بگین
منتظر جوابتون هستم.
درود
برون فکنی به امواج مغزی وابسته نیست. اولین تجارب برون فکنی یا رویابینی ممکنه کوتاه باشن که به مرور با تمرین بیشتر، طولانی تر و قابل کنترل تر می شن.