من همیشه عادت دارم شبا که خونه ساکت و آرومه درس بخونم کلا آرامشی که توی شب هست یه چیز دیگه ست طبق معمول همیشه چراغای اتاقمو خاموش کردم و با یه چراغ مطالعه شروع کردم به درس خوندن که یهو حس حالت تهوع عجیبی بهم دست داد آنقدر بد بود که فکر کردم الانه که بالا بیارم زود بلند شدم رفتم دستشویی یکم بعد آروم تر شد قرص خوردم و بهتر شدم بعد یک هفته دیگه عادت کرده بودم ساعت دو نصفه شب حالت تهوع میومد و میرفت تا اینکه یه بار که از خواب بیدار شدم فلجی بهم دست داد دوتا سایه دیدم بالا سرم یکی نشسته بود یکی سرپا بود باید میترسیدم ولی نترسیدم انگار خودم نبودم از تمرین های چاکرایی که از این سایت یادگرفته بودم استفاده کردم چشمامو بستم و تصور کردم یه نور قرمز رنگ داره میره توی چاکرای ریشه بدنم بعد فلجی برطرف شد گرفتم خوابیدم
الان که بهش فکر میکنم تن و بدنم میلرزه چجوری من اون موقع نترسیدم منی که تو تاریکی یه تگه بیاد تا دوروز از ترس خوابم نمیبره رسما دوتا موجود عجیب غریب بالای سرم دیدم و نترسیدم
واقعا عجیبه برام
بعد اون صبح زمستونی که مال چند سال پیشه دیگه هرگز به من ساعت دو نیمه شب حالت تهوع رخ نداد دیگه هرگز اون ساعت حالت تهوع ندارم
هرچی که بود الان دیگه اثری ازش نیست شایدم باشه نمیدونم
ولی بازم برام عجیبه که من چرا نترسیدم اون شجاعت از کجا اومد و رفت چرا الان نیست
درود سطح هوشیاری ما موقع بیداری و حالت فلج عضلات که توی خلسه رخ میده فرق داره. مثلا ما توی خواب و رویا ممکنه اژدها، افراد مرده و … رو ببینیم و نترسیم ولی اگه همونها رو توی بیداری مشاهده کنیم سکته کنیم. تجربه شما هم توی بیداری کامل نبوده…منظورم هوشیاری نیست چون ممکنه از هر هوشیاری هم هوشیارتر بوده باشید بلکه منظورم امواج مغزی هست که ما توی بیداری داریم و بدن در حالت آماده باش هست و در معرض هورمونها برای مقابله با شرایط استرس زا هست. این نوع فعالیت ها توی خلسه و رویا کمتر میشه و… بیشتر »
سلام فلج خواب اونطوری که من تجربه داشتم میتونه انواع مختلفی رو داشته باشه. اصولا این حالت همونطوری که از اسمش پیداس زمانی رخ میده که ما در آستانه خوابیدن قرار میگیریم ولی زمانی که ما در حال بیدار شدن از خواب هستیم هم رخ میده.من یه دوره زمانی پی در پی دچار حالت فلج میشدم اکثرا هم زمانی بود که خوابم میبرد ولی یه تایم کوتاه بعد از خواب احساس میکردم بیدار شدم و گیر فلج خواب افتادم.گاهی میشد از پشت پلکها میدیدم یا گاهی تصاویری مبهم از موجودات دیگه که دورو برم بودن و گاهی هم هیچ.ولی این… بیشتر »
نمیدونم این چیه ولی از سه سال پیش خواب هام خیلی واقعی شدن.میتونم با کاراکتر های تو خوابم یه گفت و گوی درست داشته باشم.میتونم همه چیزو تو خوابم حس کنم.میتونم تصمیم بگیرم به صورت کلی به خوابام اگاهم.جدیدا ک به خودم نگاه میکنم حالم از خودم بهم میخوره قبلا ادم خیلی دین داری بودم ولی الان دیگه به هیچ دینی اعتقاد ندارم.چند بارم سعی کردم ک ادم خوبی بشم ولی خب نشد.خیلی هم تو خواب راه میرم یا حرف میزنم.دو ماه میش دو شب پشت سر هم خون دماغ شدم.چند هفته بعدش خیلی بد جور چند هفته مریض شدم.چند… بیشتر »
درود
ممکنه سحر و جادو شده باشید، ممکنه استرس و اضطراب زیادی به خاطر تغییر شرایط زندگی تون داشته باشید و دلایل دیگه. اول سعی کنید پیش روان پزشک برید تا بهتون داروی آرام بخش تجویز کنه. اگه با مصرفش بهتر شدید همون رو ادامه بدید. حتی اگه دلایل ماورایی هم وجود داشته باشه دارودرمانی معمولا مهم ترین راه حله و تنش و استرس زیادی رو از شما رفع می کنه و اون حالتها هم کمتر میشن.
خیلی ممنون.این چند وقته از دمنوش های گیاهی استفاده میکنم براش.ولی سنگینی نگاه شبا بیشتر شده
درود
سعی کنید تو طول روز بیشتر فعالیت کنید و قبل خواب، چای و نوشیدنی کافئین دار مصرف نکنید تا زودتر بخوابید و اصلا نگران اون نگاه ها نشید.