پنج سال میشه به تمرین خودهیپنوتیزم مشغول هستم و اون هم به خاطر درمانی که بهم داده شده بود انجام میدم. تنها کاری که باید همیشه کنم خودهیپنوتیزم خودمه و وقتی حس کردم تو خلسه هستم تلقینات درمانی رو بگم. من قبلش در مورد ماورا اطلاعی نداشتم و پی اون هم نبودم. این اواخر رفتن به خلسه برام خیلی راحت شده و با اینکه درمان اولیم انجام شده دارم برای درمانهای دیگم استفاده میکنم. چند مدتی هست که وقتی خودم رو هیپنوتیزم میکنم تصویری از شکل حیوانات رو میبینم. حالا نه همیشه حیوان ولی بیشتر همونه. یا آدمهایی رو میبینم که هیچ وقت نمیشناختمشون. منظره هایی رو میبینم که مثالش تو هیچ جای جهان نیست. خیلی هاشونم معنی دار هستن. چند بارم حس کردم یکی داره بهم دست میزنه. ضربش یه بار محکم بود و من رو از خلسه بیرون آورد. یه باری هم صدای دخترم رو از آشپزخونه شنیدم که صدام میکنه و رفتم ببینم چی میخواد ولی کسی نبود. این علایم رو من قبلا نداشتم و تازگیا اینطوری شدم و با اینکه کنجکاو هستم ببینم چی هستن و چی میشه ولی نمیخوام دیوانه بشم.
الان به جای اینکه موقع هیپنوتیزم به تلقینات درمانیم فکر کنم همش نگرانم نکنه دوباره صدایی چیزی بیاد. ای کاش حالا صداها تخیلی بودن ولی خیلی طبیعی هستن و انگار کسی از اون طرف خونه منو صدا میکنه و من مجبورم دو ساعت از جام بلند شم و برم ببینم واقعا کسی بوده یا نه. بیشتر هم صدای آشناهامه به خاطر همین میگم نکنه واقعا باهام کار دارن. با دکترم مشورت کردم گفت این توهمات عادیه و بهتره خیلی خلسه رو عمیق نکنی و بعد از انجام تلقیناتت از هیپنوتیزم خارج شی. همین کار رو هم کردم و جواب داد ولی احساس میکنم خودم رو گول زدم و به خاطر شهامت کم نخواستم اعماق وجودم رو بشناسم و ببینم منشا توهمات چیه.
نویسنده: لیلا