يکی از مواردی که تو رويابينی آگاهانه خيلی برام جالب بوده اين بوده که احساسات و عواطف حتی از نوع خاموش ترين اونها به راحتی در رويابينی قابل بر انگيختن هست و جو طوری هست که انسان نمی تونه از درون واقعی خودش فرار کنه.
شايد دليلش اين باشه که موقع رويابينی نيمکره سمت چپ مغز ما به خواب رفته و هيچ منطق و تحليلی بر فضای رويا حاکم نيست و ما تماما موجودی احساسی می شويم. ولی نمی دونم آيا بخش منطق می تونه عواطف درونی رو سرکوب کنه؟
بارها تجاربی از ترس های درونی که مدت ها فراموششمون کرده بودم رو در روياها و خواب روشن تجربه کردم. آيا اون تجربه های عاطفی واقعا انرژی عاطفی و حسی ما هستند يا اينکه نا خودآگاه ما تنها اونها رو بازسازی کرده و بحران های قبلی رو برای ما به خوبی زنده کرده و تنها حالت کاذبی از ديدن عواطف هست؟ اين رو می گم چون اگر قرار بود همش عواطف ما با به خواب رفتن نيمکره چپ مغز بروز پيدا کنه پس چرا تو همه روياها موجودی عاطفی نيستيم و گاهی واقعا احساسات خاصی نداريم؟
اگر اونها عواطف واقعی ما بوده پس راه ارزشمندی در مورد شناخت مسائل درونی هست و اگر موفق باشيم تو بيداری نقابی بر چهره احساسات واقعی مون بزنيم و حتی برای خودمون هم نقش بازی کنيم تو رويابينی ديگه اين نقاب وجود نداره و عاری از اون هستيم. اون وقت متوجه خواهيد شد که چه طور خواهش هایی که مثلا در زمان کودکی داشتيد و اکنون فراموش کرده بوديد به سطح آگاهی تون مياد و صحنه های روياتون رو رقم می زنه.
برخی از عواطف تو رويابینی و خواب روشن هم بستگی به امواج مغزی داره که در اون خواب می بينيم. تحقيقات جديد نشون داده که ما در هر دو امواج تتا و دلتا رويابينی می کنيم. منتها روياهایی که در امواج دلتا ديده می شوند معمولا کوتاه و بريده بريده هستند و خيلی به ياد نمی موند. گفته می شه که روياهای مربوط به اون زمان معمولا بار منفی و نگران کننده دارند. ولی روياهایی که در زمان تتا ديده شند هم بلند و مستمر و شفاف بوده و هم شادی و نشاط بيشتری به همراه دارند. اينکه در کدوم مرحله از امواج مغزی بلند شيم هم تاثير زيادی بر خلق و خوی زمان بيداری داره. البته نيازی به ذکر نيست که عواطف ما در هنگام خواب هم به روی کيفيت روياها اثر گذاره.
البته برخی از عواطف منفی و افسردگی ها می تونند روی ساختار شيميایی مغز اثر بذارند و موجب تغییرات رفتارات بشری شوند. برای مثال آلن هوبوس به مدت ۳۰ سال است که بحث می کند و می گويد که روياها ناشی از وقايع شيميایی هستند و شديدا تحت تاثير انتقال دهنده های عصبی مغز هستند. در طی خواب REM، استوکولين و مشتقات آن بر مغز غالب می شد و سروتونين کاهش می يابد. او در مکانيسم های مربوطه توضيح می دهد که چگونه در صورت به هم ريختن اين تناسب، خواب های آشفته و منفی می بينيم. همچنين انتقال دهنده های عصبی مثل سروتونين و دوپامين و همچنين تغییر در پذيرش گيرنده های آنها هم اثرات زيادی در عواطف موجود در رويا دارد.
سلام
یادم نیست این سوال رو پرسیدم یا نه؛ ممنون میشم پاسخ بدید
چرا وقتی در خواب اسیب میبینیم اثرش در بیداری مشهوده؟
به عنوان مثال اگر کتک بخوریم اون قسمت کبوده و یا درد میکنه؟
سلام
این حالت اصلا طبیعی نیست. شاید مثلا دست شما در خواب به جایی خورده و خواب آن را به صورت داستان وار دیده اید. ولی اگر مطمئن هستید که موجودی به شما حمله کرده و بعد از بیدار شدن زخمی شده اید حتما هاله دفاعی را قبل از خواب ایجاد کنید.
یعنی برای بقیه آدم ها این حالت پیش نمیاد!!؟؟
سلام
نه نگین عزیز اگر قرار بود همه اتفاقاتی که در خواب برای ما افتاده روی بدن فیزیکی ما اثر می گذاشت الان همه سیاه و کبود یا حتی تکه تکه بودیم 🙂 این حالت شما از موارد نادر است.
و یک سوال دیگه _نمیدونستم کجا باید این سوال رو مطرح کنم، پیشاپیش عذر خواهی من رو بابت مکان اشتباه پرسش سوال بپذیرید_ با ارزو ها و رویاهای محال چیکار کنیم؟ من معمولا ادم منطقی هستم ولی چند وقتی هست که رویاها و ارزوهای غیر منطقی دارم و جایی از وجودم فریاد میکشه که میتونن واقعی باشن -_- مثلا بخشی از وجود من به شدت سعی داره به من بفهمونه من در آینده بال خواهم داشت! و جالب اینکه حس پذیرش اون در وجودم شعله ور هست!! من عموما نمیتونم تصور خوبی داشته باشم اما این رویاهای محال برای من… بیشتر »
سلام
می توانید پست هایی که در مورد قانون جذب است را در داخل سایت سرچ کنید. اگر آرزوی شما خیلی محال باشد آن وقت هذیان به شمار می رود. سعی کنید به طور منطقی ببینید آیا واقعا می توان به آن رسید؟ اگر می شود چگونه؟ وقتی ببینید راهی برای رسیدن به آن وجود ندارد خود به خود بی خیال آن می شوید.